﷽
#یک_شعر_یک_نکته
داشتم برای کاری با عنوان معلم دنبال شعر خوب میگشتم که به این شعر آقای جهاندار برخوردم.
از تاریخ و مناسبت سرایش شعر بیاطلاعم. اما به ذهنم رسید چقدر با حال و هوای این روزهای مبارزه با صهیونها می تواند همراه باشد.
وقتی نشانی اسم اعظم را با سربند یازهرا می دهد و آرزومند عشق را همراه شهیدان میبیند و کربلایی شدن را به دل مشکل پسند امام حسین علیه السلام میسپارد اشک در چشمهایت حلقه میزند.
یک بند وصیت نامهی اکثر شهدا فتح قدس و پیروزی مردم فلسطین است . انگار این روزها وصیت نامه ها تازه تر شده اند.
گمانم تکنیک قاعده افزایی که تازگیها به معلوماتم اضافه شده هم درین شعر دیده میشود ، در همان بیت اول
با ترکیب نشانی اسم اعظم و سربند یازهرا.
و دربیت آخر با دل مشکل پسند امام حسین علیه السلام
آن اسم اعظم که نشانی میدهندش
سربند یا زهراست محکمتر ببندش
هر کس که در سر آرزوی عشق دارد
هنگام رفتن با شهیدان میبرندش
بابا! وصیّتنامۀ همسنگرت کو؟
این روزها خون میچکد از بندبندش
آقا معلم، قصه از آن روزها گفت
کردند سالِ آخریها ریشخندش
شرمی نکردند از صدای سرفهدارش
چیزی نخواندند از نگاه دردمندش
گیرم عَلم از دست عباسی بیفتد
عباس دیگر میکند از جا بلندش
هر کس به این آسانی اهل کربلا نیست
کار حسین است و دل مشکلپسندش
#مهدی_جهاندار
خودمانی