ا ﷽ ا نگاه‌ها تو را با خود تا کجاها که نمی‌برند. از دریچه‌ی چشمهای تصویر سمت راستی که وارد می‌شوی یک دنیا اعتبار و افتخار و البته مسئولیت همراهت می‌شود. بدون پیش پرداخت، با سود فراوان، خودش هم ضامنت می‌شود . فقط کافیست نگاهت را ازنگاهش برنداری. آنوقت دیگر بدهکار هیچکس نیستی. و از دریچه چشمهای سمت چپی که وارد می‌شوی سرت گیج می‌رود. می‌مانی کدام را انتخاب کنی. لوازم خانه‌ای که هنوز قسطش تمام نشده؟ خوردنی‌هایی که تا ماه بعد اثری از آنها نیست ولی تو هنوز بهایشان را پرداخت نکرده‌ای؟ و تویی که معلوم نیست درین کارگاه نیمه تمامی که برای خودت ساختی مهمان چندروزه‌ای... نهایتا همه اینها را با پیش پرداخت آرامشت و بدون اینکه خودت سودی برده باشی می‌گذاری برای دیگران و باقی عمرت هم ضامنش نمی شود. سرآخر هم معلوم نیست کسی هست تو را ازین بدهکاری دربیاورد یا نه؟ "چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید." خودمانی