#حکومت_اسلامی_در_عصر_غیبت
#شبهه_نفي_حکومت_پيامبر
#حكومت_پيامبر_و_امام
#پرسش :كسانى كه از تز جدايى دين از سياست دفاع مى كنند، مى گويند قرآن حكومت پيامبر (صلّی الله علیه و آله) را نفى كرده است، جواب آنان چيست؟
چندى از سكولاريست هاى عرب ـ چون العشماوى، على عبدالرزاق و... ـ با تمسّك به آياتى چند ادعا مى كنند: قرآن وظايف فراتر از مسئوليت تبليغ دينى را از دوش پيامبر (صلی الله علیه وآله) برداشته است. [1] مهندس بازرگان نيز با پيروى از عبدالرزاق قرآن چنين برداشتى را مطرح كرده است. [2] برخى از اين آيات عبارت است از:
1. « ... إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاغُ ... » [3] « ... برعهده تو جز رسانيدن [ پيام ]نيست... ».
2. « ... إِنْ أَنَا إِلاّ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُومِنُونَ» [4] «من جز بيم دهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مى آورند، نيستم ».
3. « ... فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً» [5] « ... ما تو را بر ايشان نگهبان نفرستاده ايم» و ...
در پاسخ گفتنى است:
🌸يكم. اين آيات وظيفه پيغمبر (صلّی الله علیه وآله) در زمينه رسالت و انذار را به صورت حقيقى حصر نمى كند تا با ديگر مقام ها و مناصب پيامبر اكرم (صلّی الله علیه وآله) منافات داشته باشد. اين كلام به قرينه آيات ديگر ـ كه مقام قضاوت و حكومت را براى آن حضرت اثبات كرده ـ فهميده مى شود. آياتى كه به طور مشخص به اين امر پرداخته، زياد است؛ از جمله قرآن مى فرمايد: «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُومِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[6] «پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است». اين آيه وجود مبارك پيامبر (صلی الله علیه وآله) را در تصرّف در امور مؤمنان، سزاوارتر از خودشان دانسته است. به طور قطع اين اولويت در تصرف، چيزى افزون بر مقام نبوت آن حضرت است. امام باقر (علیه السلام) در تفسير آيه ياد شده فرمود: «اين آيه درباره امارت و حكومت نازل شده است». [7]
🌸دوم. در آياتى از قرآن، يكى از اهداف بعثت پيامبران، اقامه قسط در جامعه دانسته شده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» [8] «ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنان كتاب و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند». آيا مى توان بدون اصلاح جامعه و در دست گرفتن تشكيلات حكومتى، عدالت را تحقّق بخشيد؟
🌸سوم. در يكى ديگر از آيات، هدف از ارسال پيامبران چنين بيان شده است: «كانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ» [9] «مردم [در آغاز]يك دسته بودند [و تضادى در ميان آنان وجود نداشت؛ ولى به تدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافات و تضادهايى در ميان آنها پيدا شد؛ در اين حال] خداوند، پيامبران را بر انگيخت؛ تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسمانى كه به سوى حق دعوت مى كرد، به آنان نازل نمود تا در ميان مردم در آنچه اختلاف داشتند، داورى كند».
در اين آيه مسئله رفع اختلاف و داورى عادلانه در ميان مردم، به عنوان هدف بعثت پيامبران مطرح شده است. اگر اختلاف ميان انسان ها، امرى طبيعى و قطعى و رفع اختلاف ها، براى ايجاد نظم در جامعه بشرى و دورى از هرج و مرج بايسته است؛ موعظه و نصيحت و مسئله گويى به تنهايى نمى تواند مشكل اجتماعى را حل كند. ازاين رو هيچ پيامبر صاحب شريعتى، نيامده؛ مگر آنكه علاوه بر بشارت و انذار مردمان، مسئله حاكميت را نيز مطرح كرده است.
خداى سبحان در اين آيه نمى فرمايد: پيامبران به وسيله تعليم و يا بشارت و انذار، اختلاف جامعه را رفع مى كنند؛ بلكه مى فرمايد: به وسيله «حكم» اختلافات را برمى دارند؛ زيرا حل اختلافات، بدون حكم و حكومت ـ كه داراى ضمانت اجرايى است ـ امكان پذير نيست. بنابراين هر مكتبى كه پيام آور برنامه اى فراگير و جامع براى بشر است، به يقين احكام فردى و اجتماعى را با خود آورده است و اين احكام، در صورتى مفيد و كارساز خواهد بود كه به اجرا درآيند و اجراى قانون واحكام الهى نيز، ضرورتا نيازمند حكومتى است كه ضامن آن باشد. در غير اين صورت اساسا احكام دينى به اجرا درنمى آيد و يا اگر اجراى آنها بدون رعايت شرايط لازم در دست هر كسى باشد، هرج و مرج رخ مى نمايد.
🌸چهارم. در خصوص آياتى كه طرفداران نظريه تفكيك به آن استناد كرده اند، بايد گفت: آياتى كه در آنها سلطه، قدرت، وكالت و اكراه به وسيله پيامبر (صلی الله علیه وآله) نفى شده است؛ مربوط به فراخوانى اشخاص كافرى است كه به آيين اسلام نگرويده اند و پيامبر (صلی الله علیه وآله) بسيار كوشش كرد تا آنان در صراط مستقيم اسلام گام نهند.