🍂🍂🍂🍂🍂🍁 💢داستانی زیبا ❣مردی فقیر قاطری داشت که با آن میان دمشق و زَبَدانی کرایه‌کشی می‌کرد. 🌼🍃این مرد داستانش را چنین بازگو نمود: یک بار مردی سوار قاطر من شد؛ بخشی از راه را طی نمودیم و از کنار یک راه پرت گذشتیم. او گفت: از این راه برو که نزدیک‌تر است... گفتم: این راه را نمی‌شناسم. گفت: ولی این راه نزدیک‌تر است... 🌼🍃وارد آن راه شدیم تا جایی که به راهی بسیار ناهموار و دره‌ای عمیق رسیدیم که در آن اجساد کشته شدگانی افتاده بود... به من گفت: سر قاطر را نگه دار تا پیاده شوم... آنگاه پیاده شد و لباسش را جمع کرد و چاقویی را که همراه داشت بیرون آورد و قصد جانم کرد... 🌼🍃از دست او گریختم و او در پی من افتاد... از او به خاطر خدا خواستم دست از من بردارد و گفتم: قاطر و هر آنچه بر آن است را بردار، اما او گفت: بلکه می‌خواهم بکشمت! او را از خدا و عقوبت او ترساندم، اما نپذیرفت... پس تسلیم او شدم و گفتم: اگر می‌پذیری به من مهلت ده تا دو رکعت بگذارم... گفت: عجله کن! 🌼🍃به نماز برخاستم اما از شدت ترس و لرزش حتی یک حرف از قرآن به یادم نیامد! همینطور در حال حیرت ایستاده بودم و او می‌گفت: زود باش، تمامش کن! 🌼🍃در همین حال خداوند این کلام خود را بر زبانم جاری ساخت که ﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ﴾ [النمل: 62] «یا [کیست] آنکه درمانده را آنگاه که وی را بخواند اجابت می‌کند و گرفتاری را از بین می‌برد؟» 🌼🍃ناگهان سواری از دهانه‌ی دره بیرون آمد که در دستانش نیزه‌ای بود پس آن را به سوی آن مرد پرتاب کرد که بر قلبش نشست و در جا کشته شد... 🌼🍃به آن سوار آویختم و گفتم: به خاطر خدا بگو تو کیستی؟ گفت: من فرستاده‌ی کسی هستم که «درمانده را آنگاه که او را فرا بخواند اجابت می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌سازد»... ❣سپس قاطر و بارم را برداشتم و به سلامت بازگشتم... ❣این داستان را حافظ ابن عساکر در تاریخ دمشق خود آورده است @khoshab1 Basiratkhoshab.ir