عشق بیکران
در گسترهی بیپایان هستی، جایی که آسمانها با زمزمهی نسیم، سرود پروردگار را میخوانند و زمین با هر روییدن، عشق او را به نمایش میگذارد، دستی مهربان سایهبان دلهای شکسته است. او که بیمنت میبخشد، بیچشمداشت مینوازد و بیدرخواست عطا میکند.
آیا ندیدهای چگونه خورشید هر صبح، بوسهی نور بر پیشانی خاک میزند؟ چگونه شب، با پردهای از ستارگان، دلهای خسته را به آغوش آرامش میکشاند؟ هر تپش قلب، نغمهای از محبت اوست، و هر قطرهی باران، دلیلی بر مهر بیکرانش.
آدمی، هرچند که در وادی فراموشی گم شود، باز هم نجوای عشق او را خواهد شنید. در هر اشک پشیمانی، در هر لبخند امید، در هر آغوش مهر، ردپای اوست. عشق او را حد و مرزی نیست؛ حتی آن هنگام که از او روی برمیگردانی، او هنوز تو را صدا میزند، هنوز تو را میخواهد، هنوز دستانش را بهسوی تو دراز کرده است.
ای دل، اگر بدانی که محبوب تو همیشه با توست، هرگز دچار هراس نخواهی شد. اگر دریابی که چشمانش لحظهای از تو غافل نمیشود، در تاریکترین شبها نیز روشنی خواهی یافت. عشق او نه مانند عشقهای زودگذر جهان، که جاودانه است؛ نه مشروط به خطاهای تو، که بیقید و شرط، همواره جاریست.
پس آرام بگیر در آغوش او، که مهربانتر از هر آغوشیست. راه برو در سایهاش، که امنتر از هر پناهگاهیست. بنگر به نشانههایش، که هر ذرهی این جهان، آیینهی عشق اوست.
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی
@khosravinet