قسمت ششم هنوز عطر دلنشین حلوای سخنانش مذاق دخترک را شیرین میکند...سخنانی که اولین بار از زبان خانم ذوالقدر میشنید توصیف بهشت وبهشتیانی بود که سالها طول کشید تا دخترک بفهمد تفسير سوره واقعه بوده همان سوره ایی که علاوه بر ترسیم حالات بهشت و بهشتیان ؛ حال و روز دوزخ ودوزخیان را نیز مطرح میکرد اما خانم ناظم مهربان با روانشناسی منحصر به فردش آن چنان زیبا و بی مثال، اصحاب الیمین را توصیف میکرد که دیگر اصحاب الشمال در دل پاک آن کودکان جایگاهی نداشتند....خانم ناظم موقعی که میخواست آب گوارای بهشت را توصیف کند هر دو دستش را که با آن دستکش مشکی پوشیده شده بود به شکل پیاله ایی میکرد و آن چنان آنها را در مقابل صورتش میگرفت که دخترک حس میکرد الان جرعه و قطعاتی از آن آب گوارا از لابلای انگشتان خانم ناظم به زمین میریزد...خانم ناظم می گفت و میگفت اما شاید خودش هم باور نمیکرد که حرفهای دلنشینش وجود دخترک را از آتش عشق وایمان گرم وگرمتر میکرد.