قسمت بیست وچهارم یکی از عجایب دبیرستان وجود دبیرهای مرد بود که بچه ها را مجبور می‌کرد در هنگام حضور دبیر مرد در کلاس وحتی زنگهای تفریح با چادر باشند ، وتنها وجه تمایز بچه های مقید با بچه هلی لاقید، پوشیدن چادر یا بی تفاوتی به سُرخوردن چادر از سر یک عده خاص از بچه ها بود، و شاید در اون روزهای جنگ و بمباران تنها گزینه ای که مسئولین به بچه ها تذکر می دادند اهمیت پوشش ،سرکلاس دبیرهای مرد بود، و این تذکرها، سر کلاس خانم حراف، دبیر مهربان درس بینش و معارف به شکل صمیمانه تری مطرح میشد، خانم حراف و حرفهای دلنشینش، به شدت خاطرات خانم ذوالقدر را برای دخترک زنده می‌کرد و بعد از زنگ تاریخ و جغرافیا و ادبیات فارسی، زنگ بینش ومعارف به شدت برای دختر نوجوان کشش و گیرایی داشت و به همان اندازه و یا شاید بیشتر، درس جبر و هندسه و مثلثات ساعت‌های سخت دوران تحصیل دخترک بود ،در کنار آن درس زیست شناسی علیرغم دبیر دوست داشتنی و مهربانش، درس بسیار سنگینی بود که دخترک دوست داشت همیشه ۲۰ دقیقه اول زنگ که دبیر زیست شناسی از بچه ها سوال می پرسید ،به بهانه ی دیرتر به کلاس بیاید اما چون دبیر مهربان زیست شناسی را به شدت دوست میداشت،هیچ وقت به غایب بودن در روزهای زیست شناسی فکر نمی‌کرد اما در ساعت‌های شیمی و فیزیک علاقه به نیامدن به مدرسه به بهانه بمباران، که تنها عذر موجه بچه ها بود،به شدت در ذهنش تقویت میشد ، در تمام دوران تحصیل از درس تاریخ و جغرافیا،نمره کمتر از ۲۰ نگرفته بود و همیشه در کلاس ادبیات فارسي چندین درس جلوتر از درسی بود که دبیر ادبیات تدریس می‌کرد و قبل از گفتن موضوعات انشا توسط دبیر، همیشه چند انشای آماده در دفترش بود و مسلما تنها کسی که همیشه آمادگی خواندن انشا داشت، دختر نوجوان بود ....تا جایی که حتی در زنگهای صبحگاه مدرسه با دفتر انشا می ایستاد چون نگاه خانم ناظم همیشه به او می‌افتاد که: "آماده ای دکلمه بخونی" و دخترک سرحال و با نشاط روی پله جلوی سالن ورودی که مثلا به عنوان جایگاه صبحگاه بود می ایستاد دکلمه میخوند...دکلمه هایی با موضوعات جنگ و جبهه و شهادت ....دکلمه ی "خاکریز نفس"، دکلمه ی" یک با یک برابر نیست" دکلمه ی" تو مثل کوی بن بستی دل من تهیدستی تهیدستی دل من اگر یک ذره بو می بردی از عشق، به دنیا دل نمی بستی دل من".... دختر نوجوان به خاطر دارد که همیشه دکلمه هایش با این عبارت شروع می‌شد:" به نام خدای شهیدان که فرمود شهید بی مرگ است و به پاس خون شهیدان که قلب گرمشان در آستان خاک جنایت به خون نشست"....