#قصهمتنی
قصه من دیگه خجالت نمی کشم
وقتی احسان کوچولو مامانش رو دید با خوشحالی دوید سمت مامانش و گفت:
مامان من با بچه ها بازی کردم و خیلی خوش گذشت تازه هیچ کس هم من رو مسخره نکرد.
مامان احسان لبخندی زد وگفت:
دیدی پسرم تو هم می تونی با بچه ها بازی کنی و هیچ کس مسخره ات نمیکنه.
همه بچه ها با هم فرق هایی دارن اما این باعث نمیشه که نتونن با هم باشن و با هم دیگه بازی کنن.
از اون روز به بعد احسان کوچولو دوست های تازه ای پیدا کرده بود که در کنار اون ها بهش خوش می گذشت و در کنار هم خوشحال بودن.
🔴پایان
@kodaknojavan 🌿🌷