💡
آیا از ناکارآمدی گفتمان "مدافعان حرم" تجربه ای آموخته ایم؟
بخش سوم
🔹
روایت دهم: "عمل به وصیّت امام خمینی برای انجام فریضه دینی"؛ پرداختن به مسأله فلسطین یکی از مسلمات مکتب امام خمینی ره است. امام از ابتدای آغاز دوران مبارزاتیشان علیه رژیم پهلوی تا زمان نگارش وصیت نامه اش نگاهی مستمر به این مسئله داشت. امام از ما خواست تا نابودی کامل اسرائیل نباید دست از مبارزه برداریم، اسرائیل را امام غده سرطانی نامید که باید از صفحه روزگار محو شود. امام پایه گذار سنتی با عنوان روز جهانی قدس بود و از تمام ملتها خواست که قیام کنند و این جُرثومه های فساد را به زباله دانها بریزند. امام به ما وصیت کرد که ما همواره در کنار ملت مسلمان و مبارز و رشید فلسطین و بر ضد صهیونیسم جنایتکار هستیم و خواهیم بود و به برادران فلسطینی خود توصیه میکنیم که راه خدا یعنی مبارزه با دشمن غاصب و حامیانش را با توکل واعتماد به خدا و تا نابودی دولت صهیونیست غاصب ادامه دهند. ملت بزرگ و بسیجیان مؤمن و فداکار ما دفاع از فلسطین را فریضه ای دینی میشمارند و در راه خدا هیچ هدفی را دستنیافتنی نمیدانند.
🔸همه این روایت ها در عین واقعی و مؤثر بودن اما تا کنون قدرت اجماع آفرینی در ایران را پیدا نکرده اند، این ها می توانند مکملی برای یک روایت معیار باشند. در صورت فقدان روایت معیار، روایت های پیرامونی یا مکمل برای تبیین منطق مقاومت، به خوبی معنادار نشده و صرفاً همراه کننده بخش های محدودی از طبقات جامعه هستند. روایت های مکمل قابلیت پذیرش فراگیر ندارند، قطعی الوقوع نبوده و می توانند در شرایطی نقض شوند. وقتی ما دهه ها با تکیه بر گفتمان حمایت از مظلوم پیش می رویم ولی یکباره مظلوم حمله ور می شود و طوفان الاقصی می آفریند و اسیر و کشته می گیرد ناگهان ذهنیت ها مغشوش می شود. زمانی که با منطق بازدارندگی و توسعه مرزها استدلال می کنیم و یکباره تکنولوژی های نظامی مرزها را بی معنا می کند، دچار انفعال می شویم. وقتی تبیین های خود را بر جنگ تاریخی فرزندان اسحاق و اسماعیل متمرکز می کنیم و نظاره می کنیم که چطور سران کشورهای اسلامی ذیل طرح صلح ابراهیم - پدر مشترک- به دنبال عادی سازی روابط با رژیم هستند، منزوی می شویم. در شرایطی که با تکیه بر اخبار آخرالزمانی تلاش می کنیم دل ها را آماده نگاه داریم و در اعتبار آن ها تردید می شود، دستمان خالی می شود. هنگامی که هدف را آزادی قدس شریف اعلام می کنیم و خبردار می شویم که ما با طرح دو کشوری که قدس را به مسلمانان برمی گرداند هم مخالف هستیم، دهانمان بسته می شود. در زمانه ای که دول اسلامی در پشت و روی صحنه حامی و نجات بخش اسرائیل بوده و ملل اسلامی هم با جمعیت های میلیونی مشغول برگزاری کنسرت و فستیوال رقاصی هستند، مطرح نمودن ایده امت سازی خیلی بلندپروازانه به نظر می رسد و ...
🔹اما کدام توصیف می تواند برای بیان منطق مقاومت روایت معیار باشد؟ به نظر می رسد همان روایتی که بعد از یک تجربه تاریخی، امروز برای مردم غزه عینیت یافته و ظرفیت پذیرش هزینه های ناباورانه را فراهم آورده، برای ما نیز می تواند به عنوان روایت معیار عمل نماید و آن روایت
"مقاومت و زندگی" است. زندگی و آینده بدون مقاومت در برابر سیاست های آمریکا امکان پذیر نمی باشد،
"ما مقاومت می کنیم پس هستیم". پیشرفت ایران و آینده ایران و حفظ موجودیت ایران بدون مبارزه با آمریکا در منطقه ممکن نیست. اسرائیل مهم ترین پایگاه نظامی آمریکاست، اسرائیل ارتشی است که برای آن کشوری درست شده و نقش این ارتش نابودی ماست. اگر ما خواهان رشد، پیشرفت، توسعه و آینده هستیم باید به صورت عمومی و فراگیر در جریان مقاومت مشارکت داشته باشیم و هیچ راه دیگری نیز وجود ندارد.
مقاومت ایده ای برای ساختن زندگی است، مقاومت اساساً زمانی آغاز می شود که در کشاکش غرب آسیا ما اراده ای برای ساختن زندگی به میدان آورده باشیم. روایت مقاومت و زندگی، واقعی ترین توصیف از وضعیت امروز ما و اسرائیل است. اگر این روایت محور تبیین منطق مقاومت باشد سایر روایت هم نیز می تواند برای طبقات و سلیقه های مختلف انگیزه سازی نماید. در دهه ۹۰ روایت دفاع از حرم نیز در عین این که توضیح دهنده ضلعی از موقعیت ما بود اما نمی توانست برای همیشه و همه جا تبیین گر فلسفه سیاست های منطقه ای ما و حضور پرهزینه مان در شامات باشد. مراجعه به تجربه گفتمان مدافعان حرم باید ما را به نتیجه رسانده باشد که وقتی در طرح روایت معیار موفق نباشیم، سایر تبیین ها بیشتر به صورت بهانه یا ابزار توجیه خوانش می شوند و حتّی می توانند به ضد خود نیز مبدّل گردند.
https://eitaa.com/afrazmahdi