🌸خاطرات کوچه دکتر کوثری🌸
🪴یاد ایام دهه چهل شمسی در تربت جام🪴
❄️شبهای چله❄️(3)
«تدارکات»
🌱مادرِ ما از اواخر بهار آرام آرام مقدمات تدارک مایحتاج شب های زمستان و یلدا را آغاز می کرد. توت خشک یا کِشته توت که مستاجر مشهدی مان به آن قِیسی می گفت اولین خشکباری بود که در سبد خوارکی های شب چله(یلدا) خانواده ما قرار می گرفت.
🌱سپس نوبت به ورق کردن سیبها و خشکاندن آنها داخل سبدهای چلو صافی ساخته شده از چوب ارغوان می رسید.
🌱از کار سیبها که فارغ می شدیم،( البته ما پسرها از خوردنِ دزدکی و مادرم و خواهرم از زحمت ورق کردن آنها) منتظر رسیدن زرد آلو ها می ماندیم.
🌱پهن کردن بساط رختخواب در شبهای تابستان از سوی پسران خانواده توی حیاط ،مصادف بود با رسیدن زرد آلوها.
🌱زرد آلوهای زودرس متعلق بود به درخت تناور زرد آلوی هسته شیرین که سرآمد همه درختان حیاطمان که تک و تنها در ضلع جنوبی خانه جاخوش کرده بود؛ اما بزرگی و ارتفاع آن سایه انداز خوبی را ایجاد کرده بود.
🌱 این قسمت زیر درخت زردآلوی دانه(هسته) شیرین خاکی بود و پیست توشله ( تیله) بازی بزرگترها را تشکیل می داد.
🌱یک تاب بزرگ هم از بالاترین شاخه تنومند آن که دو سه متری افقی رشد کرده بود و سایه انداز خوبی را ایجاد کرده بود آویزان کرده بودیم که مورد استفاده ما بچه ها بود.
🌱 دم دمای صبح با شنیدن صدای تُپ تُپ نامنظم بر اثر افتادن زردآلوها از فراز این درختِ {خسته)هسته شیرین که به سان کوبیدن توپ هفت جلد به دیوار بود، از خواب بر می خواستم.
🌱 مادرم را می دیدم که قبل از رسیدن مورچه ها، به سراغ زرد آلوهای رسیده رفته و به طرز ماهرانه آنها را جمع آوری و بدون جداکردن هسته از گوشت، زرد آلو های له شده را بر روی چار پایه ی مخصوص تُنُک(پَهْن) می کرد تا در آفتاب تبدیل به کِشته شوند. /ع.ذ ـــ زمستان ۹۸
ادامه دارد. 🍋
https://eitaa.com/koochecosari