کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام صادق سنمار دو فرشته بنام حاج ابراه
خاطره: به غیبت کردن و خیلی حساس بود. زمانی که من کم سن و سال بودم با صادق برای آنهایی که نیازمند بودند و وسایل می‌بردیم، و صادق خانه آنها را جارو می زد و ظرفهایشان را می‌شست. آخرین باری که می‌رفت به ، زن داداشم به صادق گفته بود : آقا صادق شما و دارید، همه ناراحت هستند که می‌خواهید به بروید، گفته بود: داداش این یک و وظیفه است که باید برویم، در خطر است و باید بروم، خودم هم ناراحتم ولی باید بروم و از و دفاع کنم. راوی: باقر سنمار ( )