eitaa logo
کوچه های آشنا
446 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
155 ویدیو
23 فایل
📌روزبه‌روز، باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی #شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. امام خامنه‌ای ارتباط باادمین @Aboojavad
مشاهده در ایتا
دانلود
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا محمدحسین بیگدلو دو فرشته بنام محمدعلی و خدیجه خانم به مورخ یکم خرداد ماه ۱۳۴۰ در روستای زرین رود شهرستان خدابنده صاحب فرزندی آسمانی بنام محمدحسین شدند. سرانجام در لباس مقدس خاکی همیشه در صحنه به ندای هل من ناصر و در بیست و چهارم بهمن ماه ۱۳۶۴ از فاو به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.  وصیتنامه: از هايم مي خواهم كه وقتي بزرگ شدند از و دفاع كنند خط خميني باشيد تا چنديكه ريشه ظالمان را از روي زمين پاك نكرده ايد به مبارزه تان ادامه دهيد اين يكه بدوش است آن را به اصليش يعني به دست آقا (عج) بدهيد باز مهدي جان به شما توسعه مي كنم كه را تنها نگذاريد به نداي امام گويد من از و عزيزم می‌خواهم كه بجای اينكه بر من گريه كنند به جان دعا كنيد را اول وقت بخوانيد چون كه ما هر چه داریم از است. ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام صادق سنمار دو فرشته بنام حاج ابراه
خاطره: به غیبت کردن و خیلی حساس بود. زمانی که من کم سن و سال بودم با صادق برای آنهایی که نیازمند بودند و وسایل می‌بردیم، و صادق خانه آنها را جارو می زد و ظرفهایشان را می‌شست. آخرین باری که می‌رفت به ، زن داداشم به صادق گفته بود : آقا صادق شما و دارید، همه ناراحت هستند که می‌خواهید به بروید، گفته بود: داداش این یک و وظیفه است که باید برویم، در خطر است و باید بروم، خودم هم ناراحتم ولی باید بروم و از و دفاع کنم. راوی: باقر سنمار ( )
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام کریم انصاری دو فرشته بنام اصغر و فاطمه خانم در مورخ بیست و یکم خرداد ماه ۱۳۳۱ در صاحب فرزندی آسمانی بنام کریم شدند. در لباس مقدس خاکی همیشه در صحنه به ندای هل من ناصر و در رکاب ولی زمانش به مورخ دوم فروردین ماه ۱۳۶۱ از به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت. خاطره: شهید به نمازاش خیلی اهمیت می داد، یک روز صبحش قضا شده بود، به خودش سیلی می‌زد! خیلی می‌گرفت و دائما می‌خواند و به خواهران‎اش یاد می‌داد. آخرین باری که داشت می‌رفت با ها رو بوس نکرد. گفت: مهرشون می افته بر دلم نمی‌تونم برم ، رفتیم چهار راه پایین و راهش انداختیم وقتی داشت می‌رفت هی به من می‌گفت : مواظب بچه ها باش ، مواظب باشید. راوی: زهرا غضنفریان مقدم( ) ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام محمد جز مطلبی دو فرشته بنام کریم و شمسی خانم در مورخ پنجم فروردین ماه ۱۳۴۳ در صاحب فرزندی آسمانی بنام محمد شدند. در لباس مقدس سبز جان برکف به ندای هل من ناصر و در رکاب ولی زمانش به مورخ سی و یکم اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ از سومار به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت خاطره: از اوایل بود که می‌گفت می خواهم به بروم، ولی پدرش مخالفت می‌کرد. محمد می‌گفت: شما نروید شما -خانواده دارید، و دارید و دارید ولی من مسئولیتی ندارم. من در دست عراقی ها اسیراند و ما باید از دستور مان اطاعت کنیم، وقتی که دید ما رضایت نمی‌دهیم، دایی اش را برای ما واسطه آورد و ما رضایت دادیم. دایی اش می‌گفت : می‌رود وضع جبهه را می بیند و برمی‌گردد، اما آنقدر و شوق داشت که همیشه قبل از سایر ها جنگ می شد و به می رفت. راوی: شمسی رنگرز ( )   ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام محمدعلی اسکندری دو فرشته بنام مصیبت و
خاطره: یک روز داشتیم و محمد در خانه نبود عصر که شد محمد از راه رسید در دستش یک بود. جعبه را آورد گذاشت وسط اتاق همه کنجکاو شدیم که چرا میوه را با جعبه وسط اتاق گذاشت. نگاه کردیم دیدیم چند تا سیب بیشتر داخل جعبه نیست همه زدیم زیر خنده . چون جعبه بزرگ بود و توی آن فقط سه یا چهارتا بود! محمد مثل بچه های که مسخره شان کرده باشی، اخمی کرد و گفت: نخندید؛ ولی ما باز خندیدیم و گفتیم: خب توی نایلون می آوردی چهار تا سیب که این همه دنگ وفنگ نمی خواد. گفت: من نمی خواستم بگویم، حالا که می خندید باشه. راستش داشتم به خانه می آمدم و جعبه در دستم بود دیدم؛ پُراست از ، از سر کوچه هر بچه ای را که دیدم به او یک عدد دادم. نمی شد که آنها در دستم را ببینند و من آن را بیاورم خانه. اگر هم گذاشتم وسط اتاق برای این بود که ها ببینند که زیاد نیست. و باید چهار تا سیب را تقسیم کنیم راوی: ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────