﷽
✨کوچه های آشنا
#شهيد والامقام نادر امینی
دو فرشته بنام غیبعلی و فاطمه خانم به مورخ چهارم اردیبهشت ماه ۱۳۵۰ در روستای بلندپرچین#زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام نادر شدند.
سرانجام دانش آموز داستان ما با لباس خاکی بسیج به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ بيست و سوم خردادماه ۱۳۶۷ از شلمچه به مقصد بهشت پر کشید
#شهید_نادر_امینی
https://eitaa.com/khatemogaddam
وصیتنامه:
ای #مادرم : باید بدانی #اسلام امروز احتیاج به #جوانان چون ماها دارد و اگر امروز من نروم و فردا آن نرود پس چه کسی باید برود ؟ #مادرم !منتظرآمدنم مباش زیرا من به دعوت #خدا حرکت کردم و انشالله به درجه ام می رسم پس چشم به راه مباش که راهی که رفتم برگشت اش کم است و شما که فرزندتان را در #راه_خدا دادید حالا به هر صورت شد ناراحت نباشی.
#پدر جانم: هیچ وقت از #امام جدا نباشی و امام را دعا کنی .
#مادر جان سیاه نپوشی #خواهر گریه نکنی #برادر نترس شجاع باش برو به #جنگ و انتقام #خون شهیدان را بگیر. #برادر مهربانم من #سپاه را آنقدر دوست دارم و آنقدر مهم است که نمی توانم حرفی درباره آن بگوییم چون لایق چنین وصفی نیستم.
#سپاه حافظ انقلاب است. #سپاه حامی محرومین است. #سپاه بازوی مسلح #ولایت_فقیه است.
#سپاه عاشق فداکاری است. #سپاه عاشق خداست و عاشق امام است و عاشق اسلام است.
#سپاه نگهبان کشتی است. کشتی که ناخدای آن فرمانده کل قوا خمینی روح خدا است.
﷽
✨کوچه های آشنا
#شهيد والامقام فرامرز انجم شعاع
دو فرشته بنام احمد و صغرا خانم به مورخ بیست و پنجم شهریور ماه ۱۳۱۴ در روستای رباط #کرمان صاحب فرزندی آسمانی بنام فرامرز شدند.
سرانجام این جهادگر داستان ما با لباس خاکی بسیج و با داشتن یک پسر و سه دختر که جانش برایشان در می رفت را با ندای هل من ناصر معامله، و در رکاب ولی زمانش به مورخ چهارم فروردین ماه ۱۳۶۱ از کرخه به مقصد بهشت پر کشید
#شهید_فرامرز_انجم_شعاع
https://eitaa.com/khatemogaddam
خاطره:
به نقل از #همسر_شهید:
من خیاط بودم، آقای انجم شعاع هم کارمند #جهاد بود، زمان #جنگ ایشون از #جهاد_سازندگی پارچه میاوردن و من لباس فرم #سپاه می دوختم و ایشان می برد تحویل میداد.
یک بار به من گفت: ای کاش من هم از این لباس ها میپوشیدم. تو حیاط داشتم فرش می شستم که آقا فرامرز از سر کار برگشت، نذاشت من فرش بشورم و خودش شروع به شستن فرش کرد، وقتی اومد اتاق بهش گفتم: شما عید تعطیل هستید، بمونید پیش بچه ها من بروم #جبهه برای #امدادگری ، ایشان گفتند: حالا من به شما یه خبر خوب بدهم: من رفتم حکم گرفتم که ایام عید رو بروم جبهه.
من خیلی خوشحال شدم و خداروشکر کردم که یک نفر هم از خانواده ما میره #جبهه
https://eitaa.com/khatemogaddam
یکی قرآن است ؛
ما را به جهاد امر میکند
دیگری سلاح است
جهاد را پیش میبَرد
سومی این پیرِ باصفاست
جهاد برایش هنوز ادامه دارد...
#جنگ
#مجاهدت
#پیرمردان
#انس_با_قرآن
﷽
✨کوچه های آشنا
شهید والامقام محمدباقر کرمی
دو فرشته بنام علی و معصومه خانم به مورخ دوم مهر ماه ۱۳۳۲ در #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام محمدباقر شدند.
سرانجام با لباس مقدس خاکی بسیج و به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ بیست و هشتم فروردین ماه ۱۳۶۱ در فتح المبین از شوش به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای بالای زنجان گرفت.
#شهید_محمدباقر_کرمی
https://eitaa.com/khatemogaddam
وصیتنامه :
آرى، #شهادت در راه #خدا زيباست. اكنون مى بينم كه #زمان، زمان جنگ است، #جنگ بين اسلام و بين كفر، اكنون آزمايشى است، بين تمام انسانهاى متعهد و مسئول كه در برابر #پيشگاه_خدا مسئوليت دارند و بايد به تعهد و مسئول بودن خود وفادار باشد. آرى، #پرچمدار اين نهضت خونين، #امام_خمينى است. امامى كه بر جهانيان و بر تمام ابرقدرتهاى جهان كه در مكيدن خون انسانهاى #مستضعف و به بند كشيدن بنده هاى محروم جهان سوم و نيز به تمام ابرقدرتهاى خونخوار تاريخ كه ملتهاى #مظلوم را به #استعمار و #استثمار كشانيده اند و ساليان سال تمام داراييهاى آنها را به يغما برده اند، ثابت نمود كه اگر ملتى #به_نام_خدا و #ايمان به خدا قيام كند، هيچ نيرويى در برابر قدرت آن نيرو تاب #تحمل و #مقابله با آن را ندارد و سرانجام شكست نهايى نصيب او خواهد شد و تنها پيروزى از آن كسى يا #ملتى است كه فقط براى رضاى خاطر #خدا مى جنگد.
#صلوات
﷽
✨کوچه های آشنا
#شهیدوالامقام اکبر اکبری
دو فرشته بنام رضا و عزیزی خانم به مورخ یکم خرداد ماه ۱۳۳۸ در شهرستان خرمدره #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام اکبر شدند.
سرانجام با لباس خاکی ارتش همیشه قهرمان به ندای هل من ناصر #لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ يکم تیرماه ۱۳۵۹ از کامیاران به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش به تاسی از مادر سادات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هنوز بی نشان است.
https://eitaa.com/khatemogaddam
خاطره:
وقتی #جنگ شروع شد سودای #جبهه بر سر داشت و خودش هم اعلام کرده بود که من میروم و #شهید هم خواهم شد و همان طور شد همیشه نامه میداد که من سلامت هستم و در آخرین نامهای که برای ما فرستاده بود نوشته بود که این #آخرین_نامه من است و شاید دیگر شما را نبینم حلالم کنید، ما هم سریع نامه او را پاره کردیم چون طاقت نداشتم .و فکر میکردیم با پاره کردن نامههای او سالم میماند اما او خود نمیخواست که زنده بماند و دوست داشت در راه #انقلاب و #امام به #شهادت برسد آن هم چه شهادتی، پیکرش هم بازنگشت و برای همیشه در #جبهه ماند .
راوی: عزیزه پناهی (مادر شهید)
#صلوات
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـــــــــ🌺ــــــــدا
#شهیدوالامقام نورالدین نوروزی
دو فرشته بنام علی و مریم خانم به مورخ نهم اردیبهشت ماه ۱۳۴۴ در روستای ولیاران از توابع شهرستان #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام نورالدین شدند.
سرانجام در لباس مقدس خاکی بسیج به ندای هل من ناصر #لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ سی ام آبان ماه ۱۳۶۲ از پنجوین به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت.
وصیتنامه:
#برادران و #خواهران عزيز، من اين راهى كه که انتخاب كرده و براى #جهاد در راه #اسلام و #انقلاب و #امام عزيزم به جبهههاى #جنگ عزيمت كردهام آگاهانه بوده و عمق مسلئه را درك نمودم درك كردم كه در اين موقع از زمان بايد #خون داد و بايد از #جان و خون خود گذشت تا درخت پرتوان #اسلام رشد كند و #پرچم لااله الاالله در سراسر #جهان برافراشته گردد.
✨کوچه های آشنا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/khatemogaddam
╰┅─────────
شادی ارواح طیبه شهدا #صلوات
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#واجعلنا_من_انصاره_و_اعوانہ
#شهید_نورالدین_نوروزی
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـــــــــ🌺ــــــــدا
#شهیدوالامقام دوستعلی نوروزی
دو فرشته بنام عباس و خدیجه خانم به مورخ هفتم فروردين ماه ۱۳۳۰ در شناط شهرستان ابهر استان #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام دوستعلی شدند.
سرانجام در لباس مقدس خاکی بسیج به ندای هل من ناصر #لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ هشتم اسفند ماه ۱۳۶۲ در #عملیات_خیبر #منطقه_طلائیه بدست #شقی_ترین انسان ها که با ساخت #بمب_شیمیایی نفس انسان های مظلوم را گرفته و می گیرند دچار مصدومیت و در آن شرایط به #اسارت بعثی ها در آمد، و بعد از #آزادی از اسارت در حال خدمت #یگان حفاظت #میراثفرهنگی استان زنجان بر اثر عوارض ناش از #شیمیایی به مقصد #بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.
وصیتنامه:
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
بنا به# آیه فوق #شهدا زنده اند، پس در #جنگ شرکت کنید و جلوی فرزندانتان را جهت حضور در #جبهه نگیرید.
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/khatemogaddam
╰┅─────────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات #اَللّــــــهمعَجــِّــــــللِوَليـــِّــــڪَالفـَـــــــرَج #وَالعـــافيــَـــــــــــــةَوَالنَـــصْــــــــــــــر #وَاجَـعَلْنــــامِنخَيـْــرِاَنْصــــارِهوَأعْـــــوانِـــــہ
#وَالْـمُستَـــشْــــهَديـنَبَيْنَيَــــــدَيــْـــــــــہ
#شهید_دوستعلی_نوروزی
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـــــــــ🌺ــــــــدا #شهیدوالامقام لطفعلی باباخانی دو فرشته ب
خاطره:
وقتی #مهدی بزرگ شد موقع #جنگ بود من رفتم #ماموریت تا من برگردم رفته بود #جبهه ولی برای بار دوم #رضایت پدر را خواسته بودند آمد اداره اجازه میخواست که جبهه برود من رضایت نمی دانم خدا بیامرز #شهید محمد پیرو مسول ما در نهضت سوادآموزی بود. گفت: این بچه را نمیتوان نگه داشت بگذارید به #جبهه برود. مهدی گفت: این #زنان و و #دختران که در #خرمشهر و #قصرشیرین توسط عراقی ها اسیر میشوند #ناموس شما نیستند شما به من بگوید یک بار جواب بدهید تا من قانع بشوم حتما باید #ناموس خودتان باشد من فقط به خاطر اینکه زنان و دختران را #اسیر می کنند و عراق می برند میخواهم به جبهه بروم. بلاخره رضایت دادم که به جبهه برود. گفتم این #شناسنامه و این اثر انگشتم و بلاخره رضایت دادم. هر وقت #دعای_کمیل می رفت وقتی برمی گشت در نمیزد از بالای دیوار به خانه می آمد. میگفتم چرا از رو دیوار به خانه می آیی میگفت برای اینکه مادرم ناراحت نشود. خودم هم زمان #انقلاب به مهدی می رفتیم شعار می نوشتیم همراه آقای محمد باقر رحیمی و قاسم جهان آرا. او روی دیوار می نوشت ومن نور می انداختم روی دیوار و مهدی دستهایش را توی رنگ می کرد و نشانه #شهادت را روی دیوار هک می کرد همیشه توی نامه هایش مینوشت #امام را تنها نگذارید. من قبل از #انقلاب توسط ساواکی ها به زندان افتادم ( #زندان #زنجان ) و همیشه مهدی میگفت: یادت بابا سواکی ها شما رو دستگیر کردند وچقدر شکنجه دادند. زیرا مهدی را با من دستگیر کرده بودند و وقتی مرا #شکنجه می دادند مهدی در آن جا می دید و سرش را به زمین می کوبید و می گفت: بابام رو کشتین.
#پدرشهید
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا #شهیدوالامقام محرمعلی بختیاری دو فرشته بنام محمد و مه
خاطره:
اينجانب دانش آموز سوم راهنمايي بودم، قبل از #اعزام حقير يك #روحاني وارد كلاس شد و شروع به سخنراني در خصوص وضعيت #جنگ كه توسط صدام و صداميان بر #كشورايران تحميل شده بود را كرد، از طرفي هم #رهبركبيرانقلاب اسلامي ايران در سخنرانيها به حاضرين در #مسجد #جماران تاكيد كرده بود كه #واجب است بر هر كسی که به جبهه ها كمك کند یا #حضور یابد در مناطق جنگي، از آن روز به بعد بر خودم #وظيفه دانستم در حد توان بتوانم در جنگ شركت كنم، به نحوي كه با حسين خاتمي نژاد ( #شهيد ) مراجعه به #بسيج كرديم جهت تشكيل پرونده. متاسفانه از ما دو نفر ثبت نام نمي كردند كه مجبور شديم با حسين خاتمي نژاد از روي #شناسنامه كپي نموده وتاريخ تولدمان را تغيير داديم حسين خاتمي نژاد متولد 1343بود در كپي به 1342تغيير داد وبنده كه متولد 1344بودم تاريخ تولدم را به 1342تغيير داديم و از روي تغيير دوباره كپي نموده ،همراه با ساير مدارك برديم وتشكيل پرونده دادیم، بعد ازچند روز در تاريخ 1/9/60به پادگان 21حمزه(معروف بود به پادگان 21نعشه اعزام جهت تعليم -آموزش نظامي بعد از اعزام به مناطق جنگي شديم. به مناطق كردستان (سردشت -بانه –نوسود-مريوان-وفكه –پاسگاه زيد-جزايرمجنون-شرق دجله-جفيل-كانيمانگاي عراق (شهر نال پارس )در زمان اعزام به بانه، كه ماموريتمان آن بود قله مرزي (سور كوه)را تصرف و خطوط آن را ثبت كنيم، پس از يك هفته بعد از استقرارمان در آن قله، روزي فرمانده گروه اعزامي ما به پايگاه ما مراجعه كرد، وقتی با قيافه ناراحت و عصباني فرمانده( #شهيد حسن باقري )صحبت كرديم و علت عصبانيت را جويا شديم، متوجه شدم كه بچه هاي آموزشي اعزامي از زنجان مستقر در پايگاه شوقي را كوموله ها تارماركرد و پايگاه را از دست بچه هاي زنجان گرفته بودند و حتي بچه هاي زنجان يك نفر شهيد داده بودند.آن شهيد بزرگوار به تنهايي مقاومت كرده بود تا اينكه به درجه شهادت مي رسد و كوموله ها قانع نمي شوند و گوش شهيد را از بيخ مي برند و با خود مي برند به خاطر سند جناياتشان براي ارائه به اربابانشان تا اينكه مورد تقدير قرار بگيرند. روز شماري مي كرديم كه يك روزي انتقام آن برادر شهيد را از آن مزدوران خود فروخته بگيريم. بالاخره يك روزي که كوموله ها به پايگها ها حمله كردند ما لحظه شماري مي كرديم كه جواب گستاخي آن ها را بدهيم. موقعي كه كوموله ها به پايگه حمله كردند. ما( بچه هاي #زنجان اعزام مجددي ها) جواب دندان شكني به مزدوران خود فروخته داديم كه مي توان گفت بالاي 100 نفر كوموله ها كشته و زخمي دادند . نيروي مستقر در پايگاه بيشتر از ده نفر نبوديم .از اين درگيري به بعد تا زماني كه ما در آنجا بوديم جرعت حمله مجدد نكردند تا زماني كه ماموريتمان به اتمام رسيد و پايگاه را به نيروهاي تازه نفس تحويل دادیم.
راوی: خاطره از زبان خود شهید
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/khatemogaddam
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات #اَللّــــــهمعَجــِّــــــللِوَليـــِّــــڪَالفـَـــــــرَج #وَالعـــافيــَـــــــــــــةَوَالنَـــصْــــــــــــــر #وَاجَـعَلْنــــامِنخَيـْــرِاَنْصــــارِهوَأعْـــــوانِـــــہ
#وَالْـمُستَـــشْــــهَديـنَبَيْنَيَــــــدَيــْـــــــــہ
#شهید_محرمعلی_بختیاری
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
#شهیدوالامقام منصور بهرامی
دو فرشته بنام محرمعلی و ربابه خانم به مورخ یکم فروردین ماه ۱۳۴۶ در روستای بابالنگ شهرستان طارم #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام منصور شدند.
سرانجام در لباس مقدس خاکی ارتش همیشه قهرمان به ندای هل من ناصر #لبیک و در پنجم آذر ماه ۱۳۶۵ از سردشت به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای بالای زنجان آرام گرفت.
وصیتنامه:
اگر من #شهید شدم و به شهدای دیگر #انقلاب پیوستم، #راه مرا ادامه بدهید، نگذارید #انقلاب تنها بماند و #امام را تنها نگذارید.
خاطره:
دفترچه سربازیش را گرفت تا با #ارتش اعزام شود. مسئولین ارتش وقتی فهمیدندکار منصور خیاطی است از او خواستند تا لباس سربازان را بدوزد منصور قبول نکرد گفت اگر میخواهم در یک اتاق بنشینم و هیچ کار نکنم چرا به #جبهه بروم من باید خود جبهه #جنگ بروم. گفتم #مادر جان چرا قبول نمیکنی؟ گفت: من در اتاق بنشینم و بدوزم آن وقت بچه های مردم جلوی توپ و تانک تکه تکه شوند؟ من نمیتوانم. بالاخره به منطقه #سردشت رفت و به شهادت رسید.
راوی: #مادر شهید
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/khatemogaddam
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_منصور_بهرامی
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
#شهیدوالامقام علیرضا بیگدلی
دو فرشته بنام اکبر و عذرا خانم به مورخ بيست و هفتم شهریور ماه ۱۳۴۵ در #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام علیرضا شدند.
سرانجام این #پاسدار داستان ما در لباس سبز پاسداری به ندای هل من ناصر #لبیک و در نهم آبان ماه ۱۳۶۵ از شلمچه به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش به تاسی از مادر سادات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مدت ها گمنام بود تا اینکه در دوازدهم شهریور ۱۳۷۷ بعد از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت
خاطره:
حدود ساعت ده شب بود که عراق شروع به #پاتک زدن کرد، درگیری تا جایی شدت یافت که عراقیها به محل استقرارمان که کنار #رود_دجله بود رسیدند، آتش به قدری سنگین بود که دو نفر از برادران خشاب پر میکردند تا یکی تیراندازی کند، لوله بعضی از کلاشها بر اثر تیراندازی مداوم و طولانی سرخ شده بود. تا اینکه گلوله هایمان تمام شد و شروع کردیم به #جنگ با نارنجک که عده ای از برادران از جمله برادر #جباری فرمانده گروهان2 بر اثر اصابت ترکش زخمی شد.
راوی: جواد محمدی( #همرزم_شهید)
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_علیرضا_بیگدلی
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
#شهیدوالامقام فیروز بیگدلی
دو فرشته بنام يوسف و مرضیه خانم به مورخ دهم مرداد ماه ۱۳۵۰ در روستای ارقین بلاغ شهرستان خدابنده #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام فیروز شدند.
سرانجام این #دانش آموز داستان ما در لباس مقدس خاکی #بسیج همیشه در صحنه به ندای هل من ناصر #لبیک و در بیست و پنجم فروردین ماه ۱۳۶۳ از کردستان به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت .
وصیتنامه:
پدر و مادر عزیز و گرامی بدانید که من از اول #جنگ با یکی از برادران شوق #جبهه رفتن و جنگیدن در رکاب آن #امام بزرگوار را داشته ام فکر میکنم که آن روز فرا رسیده که بروم و #امتحان خود را پس بدهیم.
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_فیروز_بیگدلی
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
#شهیدوالامقام حسین محمدی
دو فرشته بنام اسلام و حانیه مورخ یکم شهریور ماه ۱۳۴۸ در شهرستان طارم #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام حسین شدند.
سرانجام در لباس مقدس خاکی #ارتش همیشه قهرمان به ندای هل من ناصر ولی زمان #لبیک و نهم بهمن ماه ۱۳۶۸ از کالیک خوی به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.
خاطره:
برادرم خیلی خوب و #مومن بود و به #نماز و #روزه خیلی اهمیت می داد. خیلی خجالتی بود و کمتر حرف میزد وقتی به مرخصی می آمد از سختیهای #جنگ تعریف میکرد از آنجا که در کارهای خانه همیشه پیش قدم بود، روز آخری که به مرخصی آمد من داشتم خانه ای که درآن الان زندگی میکنیم را درست میکردم او با اینکه خسته راه بود ولی پا به پای من در ساختن خانه #کمک کرد. انگار برای خداحافظی آمده بود هوای #شهادت در سرش بود می گفت احتمال اینکه #شهید شوم زیاد است به خاطر همین #وصیتی کرد و به ما داد و رفت و #شهید شد.
راوی: بهرام محمدی ( #برادرشهید )
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_حسین_محمدی
و سلام بر او که می گفت:
«خرمشهر شقایقی خون رنگ است
که داغ #جنگ بر سینه دارد
داغ شهادت ویرانه های شهر را قفسی
در هم شکسته بدان که راه به آزادی
پرندگان روح گشوده است
تا بال در فضای شهر آسمانی #خرمشهر باز کند
#زندگی زیباست اما #شهادت از آن زیباتر است»
#شهید سید مرتضی آوینی
یاد و خاطره شهدای سی و یکم مرداد ماه استان #زنجان گرامی باد
ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
شهید والامقام گرزعلی شاهسون
دو فرشته بنام محمد علی و صغری خانم به مورخ هفتم دی ماه ۱۳۳۸ در شهرستان خرمدره #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام گرزعلی شدند.
که در لباس مقدس خاکی #بسیج همیشه در صحنه و در رکاب ولی زمانش به ندای هل من ناصر #لبیک گفت. سرانجام مورخ بیست و یکم فروردین ماه ۱۳۶۶ از شلمچه به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت
خاطره:
شهید #جبهه و #جنگ را به همه چیز ترجیح میداد چون دفاع از #ناموس و #وطن را بالاترین وظیفه میدانست. در آخرین دیدارش هنگامی که به میخواست به #جبهه باز گردد میگفت که مراقب #دخترم باش و او را خوب تربیت کن و بعد ها برایش تعریف کن که ما کجا و برای چه رفتیم و بگو که من چقدر دوستش داشتم، اما #تکلیف چیز دیگری بود و باید از #اسلام دفاع میکردیم و دائما میگفت که #مادرم را در خواب می بینم که مرا صدا می زند و از این حرف هایش من متوجه شدم که در رفتن او برگشتی نیست و به #شهادت خواهد رسید.
راوی: فاطمه فیروزی ( #همسرشهید )
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_گرزعلی_شاهسون
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
شهید والامقام علی اصغر رحمتی
دو فرشته بنام صفی الله و نرگس خانم به مورخ بیستم مرداد ماه ۱۳۴۳ در شهرستان ابهر #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام علی اصغر شدند.
که در لباس مقدس خاکی #ارتش همیشه قهرمان و در رکاب ولی زمانش به ندای هل من ناصر #لبیک گفت. سرانجام مورخ سوم دي ماه ۱۳۶۲ از سردشت به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت
خاطره:
#شهید اصغر رحمتی فرزند اول من یکی از #قاریان قرآن بود و خیلی با #قرآن انس گرفته بود و در زندگی خود به کار می برد او خیلی مشتاق بود تا در #جنگ شرکت کند.
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_علی_اصغر_رحمتی
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام یوسف بیگدلی دو فرشته بنام حمدالله و
خاطره:
#زمستان بود و #برف همه جا را سفید پوش کرده بود #ماه_بهمن بود ماه پیروزی خون بر شمشیر، سال1357سالی که هیچ کس آن را فراموش نمیکند #خدایا چه روزهای شیرینی بود یوسف در پوست خود نمیگنجید، روز یازدهم بهمن که فهمید #امام به #ایران میآید یکی از فربه ترین گوسفندان را #ذبح کرد و روز ورود #امام به #ایران یعنی دوازدهم بهمن همه #اهالی_روستا را شام دعوت کرد همه را در شادیهایش شریک میکرد. #جنگ ایران و عراق که شروع شد شب و روز دعا میکرد که #رزمندگان_اسلام و #رهبر عزیزمان در صحنه های نبرد پیروز و سربلند باشند یک سال که گذشت دیگر طاقت نیاورد هر روز میگفت ملیحه تو را به خدا قسم میدهم رضایت بده تا من نیز به کمک هموطنانم بشتابم طاقت دیدن اشکهایش را نداشتم هر طور بود مرا راضی کرد و از همه حلالیت طلبید به راه افتاد و #دلیرمردانه در میدان نبرد حاضر شد و #جنگید و به #شهادت رسید.
راوی: #همسرشهید
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_یوسف_بیگدلی
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
شهید والامقام سید صفی الدین صفوی
دو فرشته بنام سیدمحمود و معصومه خانم به مورخ پنجم خرداد ماه ۱۳۳۷ در شهرستان سلطانیه #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام سید صفی الدین شدند.
کارمند داستان ما در لباس مقدس خاکی #بسیج همیشه صحنه و در رکاب ولی زمانش به ندای هل من ناصر #لبیک گفت. سرانجام مورخ یازدهم آبان ماه ۱۳۶۱ از عین خوش به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.
وصیتنامه:
به تمام #مادران ، #پدران ، #خواهران و #برادران عزیز وصیت میکنم که از #رهبر عزیز و #روحانیت_متعهد در #خط امام نگهداری کنید زیرا دشمنان میخواهند اینان نباشند ولی با من و تو هیچ کاری ندارند. به خدا قسم اگر پیام #امام را بشنوید و به #جبهه نروید تا مسئله #جنگ را یک سره نکنید یعنی آن کسانی هستید که به #امام_حسین(ع) کمک نکردید. و خداوند انشاءالله همه ما را از #یاران امام حسین( ع ) قرار دهد. شما را قسم، به فرامین #امام زیاد گوش کنید و عمل نمایید و به #تبلیغ صحیح اسلامی بپردازید و یار و یاور ضعیفان باشید و همیشه در #صحنه باشید.
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_صفی_الدین_صفوی
شهید والامقام جلال بیات
دو فرشته بنام محمدحسین( اوستا ابوالفضل ) و فاطمه خانم در مورخ ۱۳۴۲، در #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام جلال شدند
که در لباس مقدس سبز #پاسداران جان برکف به ندای هل من ناصر #لبیک و در رکاب ولی زمانش به مورخ بیست و پنجم اسفند۱۳۶۶ ، از حلبچه عراق به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت.
"اینجا جان داد و ستد می شود"
بخشی از مناجات شهید
#خدایا بیش از ۶ سال است که از #جنگ می گذرد و هر روز شاهد #شهادت و پرواز عزیزی هستم ، هر روز #عاشقانت را می بینم که تنها کالایشان جان ها را به کف گرفته و برای هدیه به پیشگاهت می شتابند.
بشارت بر آنها بخاطر معامله ای که با تو کردند #یا_الله !
فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم که به فوزی عظیم دست یافتند.
عجب داد و ستدی #جان در مقابل دیدار معشوق #دیدار_خدا لقا رب فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ
خدایا!
معبودا!
عاشقم؛
#عاشق رویت ، #عاشق دیدارت.
#خدایا مرا جز کسانی که موفق به دیدار جمالت می گردند قرار ده.
الشهید ینظر الی وجه الله. #خدایا می دانم صلاحیتش را ندارم ، اما چه کنم آرزو دارم از آنان باشم.
تو را به مقام سرور #شهیدان آقایم #حسین(ع) ناامیدم مگردان.
حال خود دانی! زمانش با تو یا الله.
اللهم انی اسئلک ان تجعل وفاتی قتلا فی سبیلک تحت رایه نبیک مع اولیائک.اللهم الرزقنی شهادت فی سبیلک.
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
کوچه های آشنا
شهید والامقام جلال بیات دو فرشته بنام محمدحسین( اوستا ابوالفضل ) و فاطمه خانم در مورخ ۱۳۴۲، در #زن
#پهلوان_شهید جلال بیات
در طول #جنگ جلال بودُ #کوله_پشتی که #توپ_فوتبال از تجهیزات اصلی درون آن بود.
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#سردار_شهید_جلال_بیات
#شهید_ورزشکار
کوچه های آشنا
یک عدد #شناسنامه غیرت یک عدد #شناسنامه پهلوان با مروت یک لشگر #مرد ولایتمدار و #وطن_پرست اصیل تقدی
خاطره از حاج کریم رضائیون از رزمندگان نازنین استان #زنجان
سال ۵۹ـــــ۶۰ #نگهبانی در بسیج مرکزی اکثر اوقات را با #شهید_رحیم_مکی و #شهید_صمد_برناک پست شیف یک بامداد تا ۶ صبح را با اسلحه ژ۳ به عهده داشتیم،
و #پاسدارشهیداصغربیات با سلاح یوزی پاس بخش بودند . یک شب ساعت ۲ بامداد به دونفر مشکوک شدم و به پاس بخش برادر #پاسدار حاج مجید نظری اطلاع دادم و ایشان گفتند؛ آنها را ببینی می شناسی؟
گفتم بله ، گفت؛ من بجایت هستم برو آن ها را بیاور . دنبالشان راه افتادم در نزدیک ورودی #مزارشهدای پائین دیدم و از پشت سرشان با صدای بلند ایست⛔️ دادم! و گَلَن گِدَن را کشیدم آنها ایستادند. وقتی نزدیکتر رفتم آن دو دوستان،
هم کلاسی ام #شهیدان_والامقام طاهر اجاقلو و اسماعیل حیدری بودند،
که گفتند؛ ما هم از خود شما هستیم ، گشت در لباس شخصی ، برگشتم و گزارش را به #پاس_بخش شب توضیح دادم . #هفته_دفاع مقدس و هفته #جنگ بر همه بزرگواران مبارک.
مخلص بسیجیان رضائیون
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام جمال الدین حاجی میری دو فرشته بنام
#امنیت اتفاقی نیست
از خانواده ای کاملا” #مذهبی ، #متدین و #روحانی چشم به جهان گشوده و در دوران خفقان رژیم منحوس پهلوی ،
#پاک و #پاکیزه ادامه زندگی داده و علاوه بر ایفای #نقش_انقلابی، در زمان تحمیل #جنگ بصورت #داوطلبانه و #عاشقانه وارد صحنه های #نبرد میشود و در این راه به درجه #جانبازی نائل میگردد.
و با دلی آکنده از #عشق و #ایمان بعد از اتمام #جنگ تحمیلی، ادامه خدمت را در #فرماندهی نیروی انتظامی انتخاب نموده و بعد از سالها #خدمت صادقانه،در سال 1389 (سوم خرداد)به دست گروهک فریب خورده و تروریستی پژاک در #شهر بوکان مقابل منزل خود و برابر چشمان فرزندان خود #شربت_شهادت را نوش جان میکند.
این #شهید عزیزعلاوه بر خدمت در بخش های مختلف #ناجا ،
در عرصه هنر #نقاشی هم مهارت و تبحر خاصی داشته که با نگاه به نقاشی ها ، این شهید می توان به روح لطیف ، آرام و مملو از #عشق به #میهن ، #خانواده و طبیعت ، پی برد.
این #شهید عزیز فارغ التحصیل رشته #علوم_سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی زنجان بوده و
همچنین از ایشان دو فرزند به یادگار مانده که عاشقانه رهرو پدر و مشغول تحصیل علم می باشند
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_جمال_الدین_حاجی_میری
#پهلوان شهید
#شهید_ورزشکار
#شهید_فراجا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
شهید والامقام محمد جز مطلبی
دو فرشته بنام کریم و شمسی خانم در مورخ پنجم فروردین ماه ۱۳۴۳ در #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام محمد شدند.
در لباس مقدس سبز #پاسداران جان برکف به ندای هل من ناصر #لبیک و در رکاب ولی زمانش به مورخ سی و یکم اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ از سومار به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت
خاطره:
از اوایل #جنگ بود که میگفت می خواهم به #جبهه بروم، ولی پدرش مخالفت میکرد. محمد میگفت: #پدر شما نروید شما -خانواده دارید، #زن و #بچه دارید و #مسئولیت دارید ولی من مسئولیتی ندارم. #خواهران من در #خرمشهر دست عراقی ها اسیراند و ما باید از دستور #رهبر مان اطاعت کنیم، وقتی که دید ما رضایت نمیدهیم، دایی اش را برای ما واسطه آورد و ما رضایت دادیم. دایی اش میگفت : میرود وضع جبهه را می بیند و برمیگردد، اما آنقدر #شور و شوق داشت که همیشه قبل از سایر #رزمنده ها #آماده جنگ می شد و به #میدان_جنگ می رفت.
راوی: شمسی رنگرز ( #مادر_شهید )
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_محمد_جزمطلبی
با خودم گفتم
"دوستت دارم" را
به کدام پایت ببندم
که بیقرار رفتن نشود
یادم آمد ...
دل که در راه عشقِ خدا تپیدن گرفت
دنیا برایت زندان میشود ...
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#زنان
#جنگ
#عاشقانه
#دفاع_مقدس
.https://eitaa.com/koochehhayehashena
عکس کمتر دیده شده از حضرت آیت الله امام خامنهای و حضرات آیات سید عزالدین #زنجانی و #شهید دستغیب
.
#آقا #حضرت_آقا #مقام_معظم_رهبری #رهبر_معظم_انقلاب_اسلامی #رهبر_انقلاب #امام_خامنه_ای #امام_خامنهای #رهبر #آیت_الله_خامنه_ای #آیت_الله_خامنهای #فرمانده_کل_قوا #فرمانده_معظم_کل_قوا #رهبر_معظم_انقلاب #دفاع_مقدس #جبهه #جنگ #شهدا #خانواده_شهدا