1️⃣6️⃣1️⃣ قصه شب 💠 قصه‌ خدا من رو دوست داره ✍️ نویسنده: محمد رضا فرهادی حصاری 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 هدف قصه: به کودکان یاد دهیم که در برابر مشکلات ناامید نشوند 🔶 روزی روزگاری توی یه بیشه‌ سرسبز و زیبا، مورچه کوچولویی بنام «شاخک» زندگی می‌کرد! شاخک قصه ما، چند تا داداش و آبجی کوچولو داشت که به همراه بابا و مامان مهربونشون توی یه لونه خاکی و قشنگ زندگی می‌کردن. زندگی اون‌ها خیلی آروم بود، تا این‌که یه اتفاقی افتاد! می‌خوایین بدونین چه اتفاقی افتاد؟! پس به ادامه قصه گوش بدین... 🔷 یه روز از روزهای زیبای بهاری که خورشید خانم زیبای قصه‌ها از پشت کوه‌های بلند بیرون اومده بود و همه‌ی بیشه سبز رو با نور خودش روشن کرده بود، شاخک از خواب بیدار شد. اون کم‌کم آماده شد تا به مدرسه بره، سریع صورتش رو شست، صبحونه خورد، بعد هم لباس و کفشش رو پوشید. اون از مامان و باباش خداحافظی کرد و از خونه بیرون اومد. ♦️ چند قدمی که از خونه فاصله گرفت ناگهان یه صدای خیلی وحشتناکی به گوشش رسید. شاخک به‌ اطرافش یه نگاهی کرد، چون خیلی ترسیده بود، از درخت بالا رفت تا ببینه چه اتفاقی افتاده. اون با تعجب دید چند تا مورچه‌خوار دارن به سمت لونه مورچه‌ها میان. ❇️ ادامه قصه در لینک زیر👇👇 https://btid.org/fa/news/209785 📣📣 هرگونه انتقاد، پیشنهاد و یا کمک در تولید قصه بهتر را با آیدی @T_Child در میان بگذارید 📎 📎 📎 📎 کودک شاد🍀 🌱https://eitaa.com/koudakshad 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه‌های علمیه 🌐 btid.org