8️⃣6️⃣1️⃣ قصه شب 💠 قصه‌ کوالای قهرمان ✍️ نویسنده: مصطفی قاسمی 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 هدف قصه: تشویق کودکان به تلاش و کوشش برای رسیدن به هدف و پرهیز از تنبلی 🔶 یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون، هیچ‌کی نبود. توی یه جنگل سرسبز، کنار یه درخت بلند و قشنگ، حیوون‌های زیادی زندگی می‌کردن. سنجاب و میمون خیلی دوست‌های خوبی برای همدیگه بودن؛ اون‌ها هر روز توی اون جنگل قشنگ با همدیگه بازی می‌کردن. 🔷 یه روز میمون و سنجاب بالای درخت‌ها با سرعت خیلی زیاد همدیگه رو دنبال می‌کردن که یه چیز عجیبی دیدن؛ انگار یه تیکه پشم گِرد، دور یه شاخه درخت پیچیده شده بود. نزدیک‌تر که رفتن، دیدن یه حیوون عجیبه! اون که انگار خیلی ترسیده بود، درخت رو محکم توی بغلش گرفته بود و چشم‌هاش رو بسته بود. بچه‌ها میمون و بچه سنجاب به اون حیوون جدید سلام کردن، اون هم جوابشون رو آهسته داد. میمون ازش پرسید: تو کی هستی! این‌جا چیکار می‌کنی؟ اون هم گفت: من یه خرس درختی‌ام، اسمم کوالاست، بالای درخت زندگی می‌کنم. ♦️ سنجاب ازش پرسید: تو دوست داری پایین درخت با هم بازی کنیم، یا بالای درخت؟ خرس درختی جواب داد: هیچ کدوم، من هیچ جا نمیرم و هیچ کاری نمی‌کنم، چون خسته میشم. ❇️ ادامه قصه در لینک زیر👇👇 https://btid.org/fa/news/209627 📣📣 هرگونه انتقاد، پیشنهاد و یا کمک در تولید قصه بهتر را با آیدی @T_Child در میان بگذارید 📎 📎 📎 📎 کودک شاد🍀 🌱https://eitaa.com/koudakshad 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه‌های علمیه 🌐 btid.org