بالاخره به دنیا اومد.
یه نینی تپل سفید و کوچولو!
گاها میدیدم بعضی نویسندهها تو معرفی خودشون، آثارشون رو جزو بچه هاشون میدونستن.
منم خندهام می گرفت که وا چه لوس!
ولی الان که برفدونه بعد از چند ماه کش و قوس و استرس رونمایی شد باورم شد که چاپ اثر بیشباهت به تولد یک بچه نیست!
توی این چند ماه خیلی اتفاق ها افتاد.
خبر برنده شدن اثرم کاملا یکهویی بود!
و حقیقتا موقع نوشتن اصلا فکر این روزها رو نمیکردم ولی خب خواست خدا این بود و ما هم که تسلیم مشیت الهی هستیم.😅
نه که بخوام ادای تواضع دربیارم ولی مطمئن هستم توی همین جمع خیلی ها توانمندتر هستن و میتونستن با دست به قلم شدن اسمشون رو توی رویداد سفید ثبت کنن ولی یا در جریان کتابسفید نبودن و یا کوتاهی کردند و ننوشتن که مشیت خدا اینگونه رقم خورد!
پ.ن: برف دونه فعلا، فقط نمایی شده و نسخه چاپیش هنوز دستم نرسیده.
مثل بچه ای که نارس به دنیا اومده و باید مدتی توی دستگاه بمونه!
الان حس مادرهایی که فرزندشون توی دستگاه میمونه رو هم درک میکنم🤦♀️
پ.ن: عوامل برنامه "کتاب سفید" برای طی این مسیر خیلی زحمت کشیدند و اهداف والایی دارند. از همین تریبون به همگی خداقوت عرض میکنم خصوصا به آقای سیدموسوی که مشخص بود دغدغه نوشتن نوقلم ها رو دارند.
پ.ن: طراحی عکسهای کتاب هم داستانی داشت. نصف کش و قوس داستان سر عکسا بود! ولی وقتی دیروز ماکت کتاب رو دیدم همه نگرانیهام برطرف شد و اینو مدیون تلاشهای آقای مرادی هستم، بازم ممنون.
✍🏻
ارسالی یکی از برگزیدگان رویداد کتاب سفید
#کتاب_سفید
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒
@ktbsefid