مهمترين خصلتي كه يك ويراستار بايد داشته باشد، «سـتارالعيوبي» اسـت. البته كه ستارالعيوب مطلق «حضرت باري» است. ويراستار خالق نوشته نيست؛ اما مربي آن است و مربيان عيـب و نقـص نوشـته را گـاهي بهتـر از خـالق آن درمييابند. ويراستار اولين كسي است كه با نوشته روبه رو ميشـود؛ بنـابراين عيـب و هنر آن را نيز بيشتر و پيشتر از هركسـي خواهـد ديـد. بـه ويـژه آنكـه نگـاه ويراستار به نوشته از همان آغاز انتقادي است و دنبال عيوب نوشته ميگردد! عيوب بعضي نوشته ها قطعاً از سر بي دقتي يا بي حوصلگي است. بعيد است يك نويسنده ی متوسط يا حتي ضعيف املاي كلماتي چون توزيـع - ضـمانت - تعبير و ... را نداند؛ اما بنده بارها در نوشته هـاي دوسـتان بـا چنـين خطاهـايي روبه رو شده ام و صد البته كه خودم نيز گـاهي مرتكـب آنهـا مـي شـوم. يـك ويراستار ميتواند اينگونه خطاها را پيراهن عثمان كنـد و آبـروي نويسـنده را سرازير كند. اگر يك نويسنده نوشتة خود را بي عيـب بدانـد، آن را هرگـز بـه ويراسـتار نميسپارد. پس يك متن با اين پيشفرض به دست ويراستار سپرده ميشود كه حتماً عيوبي دارد. با اين وصف پيـدا كـردن عيـوب يـك نوشـته وظيفـة يـك ويراستار است و به آفتاب افكندن اين عيب مصداق بياخلاقي اسـت. امـان از ويراستار كم جنبه! شك نكنيد كه قلم به دستان زيادي بـه مـدد ويراسـتار نويسـنده شـده انـد و نوشته هاي آنها هنوز هم قبل از ويرايش به لعنت خدا نميارزد. ✍️ سید اکبر میرجعفری