چرا می‌نويسم؟ 👈🏻من مجبورم پسِ هر چندین صفحه نوشته و تمرین، به این سؤال جواب بدهم. اوایل فکر می‌کردم ایراد از من است و به قول معروف این کاره نیستم! وگرنه چرا آدم باید در کار و بارش این قدر شک کند؟ اما بعدها فهمیدم اين موضوع ربطی به این کاره یا آن کاره بودن ندارد؛ اتفاقاً سؤال از چرایی نوشتن و «بازتعریف» این کار، یعنی خود کار. بنا بر این مقدمه ی پر پیچ و خم، نوشتن یعنی لایه لایه کردن پوسته ی زمخت زندگی؛ معنی‌اش هم لزوماً این نیست که این لایه‌ها تمام‌شدنی هستند! نوشتن يعنی لایروبی مدام رودخانه‌ای عمیق و کدر، شاید که زلاليّت آیینه‌های آب برگردد. نوشتن یعنی هر بار که قلم روی کاغذ یا دست روی صفحه کلید گذاشتی مثل علاءالدين، از چراغ کهنه و خاک گرفته‌ی وجودت یک غول و هیولای جدید، يا احياناََ اگر لطیف طبع هستی یک پری دریایی یا جنگلی بیرون بیاوری! نوشتن یعنی کار تراش بیستون از کوه. نوشتن یعنی کندن چاه و نه انتظار باران. نوشتن یعنی کشف و سفر. نوشتن یعنی ساختن جهان از روزمرگی‌های تن‌فرسا. نوشتن یعنی اجبار به یادگیری . نوشتن یعنی بیداری سؤالات بی‌جواب. نوشتن یعنی بی‌خوابی ابدی. نوشتن یعنی پیاده‌روی در خیابان مه‌آلود یک شب سرد پاییزی. نوشتن یعنی پرتاب یک سکه در هوا و وقتی روی زمین افتاد ببینی پشت و روی سکه چیزهای دیگری بود غیر از آنچه که دیده بودی. نوشتن یعنی کشف این نکته که نوشتن را نمی‌توان معنی کرد، باید همیشه آن را نوشت. ✍🏻توحید ┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ 📒 @ktbsefid