تمام تحلیل‌ها بدون استثنا حکایت از آن داشتند که تلاش‌های دیپلماتیک با وجود فشردگی و سنگینی، هیچ نتیجه‌ای در بر نخواهند داشت و اسرائیل مصمّم به اجاره‌ی است. برخی اخبار نیز حاکی از آن بود که اجاره‌ی سکّوی حفّاری صورت گرفته است. چند هفته گذشت و هیچکس از مکان سکّوی حفّاری اطلاعی در دست نداشت. مصری‌ها در تحرک گسترده و سنگین خود، گستره‌ی وسیعی از دریاها و بندرهای دنیا را پوشش دادند و اطلاعاتی را به دست آوردند. همه‌ی این اطلاعات یک مطلب را تأیید می‌کردند: سکّوی حفّاری اکنون وجود خارجی دارد و اسرائیل آن را اجاره کرده است. اما اکنون این سکّو کجا است؟!!! رویدادها با شتاب فراوان پشت سر هم روی می‌داد و دیگر هیچ نیرویی روی زمین یافت نمی‌شد که بتواند مانع آن شود. گوی آتشین از فراز کوه سرازیر شده بود، به سمت هدف می‌تاخت و همه‌چیز را در مسیر خود می‌بلعید. فرار سکّو در ، اشتیاق بسیاری برای انجام عملیات در جان نیروها به‌جای گذاشته بود و دیگر کسی از سختی‌ها و پیامدهای آن نمی‌هراسید. غواصان پس از بازگشت از داکار دوباره به محل سرّی خود بر فراز کوه بازگشته بودند. در آن ویلای متروک مانده‌بودند و از آن خارج نمی‌شدند. آنها منتظر بودند تا هرشب درباره همه مسائل دنیا بیش از یک ساعت صحبت کنند؛ آن هم بدون این‌که هیچ‌یک از آنان سخنی از سکّو بگوید، یا سوالی درباره آن بپرسد. آنان دیگر مأموریت خود را می‌دانستند، ولی هنوز نمی‌دانستند کجا باید به سکّو حمله کنند تا آن را نابود سازند. شکی نبود اوضاع به‌سرعت به نقطه بحرانی نزدیک می‌شد و ضرب آهنگ حادثه‌ها هر لحظه تندتر. هر اقدامی هرچند هم کوچک، اثر و معنای خاص خود را خواهد گذاشت. هم به خوبی می‌دانست اکنون در چه شرایطی به سر می‌برد. در آن لحظه‌های بسیار شگفت، آن وقتی که کلمات معانی خود را از دست می‌دهند و و و و ، حالتی می‌شود که انسان در آن از خودش جدا می‌شود تا با واقعیت جدیدی پیوند بخورد که حوادث بر او تحمیل کرده است، در آن لحظه‌ها یک راه بیشتر فرا روی انسان نمی‌ماند و آن اینکه با ثبات و استوار با حادثه روبه‌رو شود. سخنان افسر امنیت در فرودگاه اورلی بسیار محترمانه بود، اما همانند گلوله سرکش از میان لبانش خارج شد. وقتی او از ندیم خواست چمدان‌ها را باز کند، مطمئن شد که حصار امنیتی ایجاد شده برای او در فرودگاه دچار شده و او اکنون شده است.😱😱😱 @lahazate_talaei_ketabkhani