✂️
#برش_کتاب📚
#برش_چایت_را_من_شیرین_میکنم
#قسمت_هفتم7⃣
به دانیال حق می دادم بابت مبتلا شدنش به رسم حسام و رفقایش. اصلا انگار
#خوبی میان این جماعت، حکم مرض مسری را داشت..... همان جوانی را که زمانی خنجر تیز میکردم محض یکبار دیدن، و خونی که قرار بر ریختنش داشتم، به جرم
#مسلمانی. اما....مدیونم کرده بود به خودش. جانم را، برادرم را، زندگی ام را، آرامشم را،
#خدایی که نداشتم و حالا یقین داشتم وجودش را و احیای حسی کفن پیچ شده، به نام
#دوست_داشتن.
انگار از گور بی احساسی، به رستاخیز مسلمانی مسلمان زاده؛ به پا خاستم. این
#شوالیه_مسلمان، تمام نداشته های دفن شده زندگی ام را از خاک بیرون کشید. این جا
#ایران بود. سرزمینی که
#خدا را، با
#دستان_اسلامی اش به آغوشم پرت کرد. این جا ایران بود. جایی که مسلمانانش نه از فرط
#ترس، سر خم میکردند، نه از
#وحشی_گری گریبان می دریدند. این جا ایران بود. سرزمینی پر از حسام های مسلمان.
@lahazate_talaei_ketabkhani