🔦 اما مگر حقیقت جز این است که اکثر بهره‌مندان میتوانند بیشتر بهره‌مند شوند و فقیران و مستمندان روز به روز ضعیف‌تر میگردند؟ در واقع فیلم با قبول دو پیشفرض های نادرست سرمایه دارس به نبرد او می رود و بدیهی است که با پذیرش اصولی که او وضع می‌کند؛ شکست حتمی است. 🔦 در سکانس های پایانی که حتی کورتیس می‌فهمد راهبر معنوی او نیز همدست ستمگر بوده و اصلا چاره ای جز این ظلم منظم و حساب‌شده نیست و ویلفورد نیز با بودن در جلوی قطار زحمت جایگاه خودش را می کشد؛ وی حسابی شکست می‌خورد و جلوی دخترک شرقی می ایستد و با ویلفورد همراه می‌شود. یعنی هرچه ویلفورد گفته است منطقی است. اکت های غمبار کریس اوانز، تسلط ویلفورد و نحوه استقرار دوربین و ساکت ماندن کورتیس نشاندهنده این است که تمام هرچه او می گوید درست است! درحالیکه اصلا چنین نیست نه جهان آکواریوم است، و نه منابع به این شکل محدود و نه چاره کار این ظلم و ستم منظم! 🔦 وقتی سعادت انسان در گرو برآوردن همه نیاز های کاذب و صادق او به هرنحوی تعریف شد و سودپرستی و طمع به عنوان یک پایه انسان‌شناسی در علم اقتصاد مورد قبول واقع شد، در پس چنین جهان‌بینی نفس‌محوری؛ باید منابع کم باشند و نیاز ها بی‌شمار. درحالیکه نیاز های مادی انسان بی‌شمار نیستند، این کمال‌طلبی و ایده‌آل خواهی اوست که در جهت طمع به مادیات و خلود(جاودانگی) در زمین منحرف شده است. چاره کار تقسیم عادلانه فرصت‌ها و باز تعریف مفاهیمی چون انسان، نیاز و .‌.‌‌. است. تا مستضعفین هم بتوانند به نسبت تلاش‌هایشان بهره‌مند شوند و هم از فرصت ها به اندازه کافی برخوردار. 📌 لایت‌هَاوس || نقد فیلم و سریال 🔆 @lighthouse2