جواد:الهی قربون اشکات برم حیف نیست این اشکها برای کسی ریخته بشه که اصلا نسبتی با آقا نداره؟ حاج حیدر گفت اون وصیتی که دارن به همه مردم نشون میدن و بهش استناد میکنن فقط گزارش یک وصیت هست یعنی فقط یک روایت هست درحالی که وصیت معنای دیگه ای داره کلی هم روایت داریم در توضیح وصیت اما اینها صرفا الکی به تو فقط یک روایت نشون میدن....تازه میدونی همین روایت رو خود شیخ طوسی هم مضمونش رو نقد کرده و رد کرده ؟؟....در ضمن یمانی اصلا معصوم نیست تمام روایاتی که میگی براش جواب دارن...تو چرا نمیخوای حرف گوش بدی؟ چرا خودت رو زدی به خواب؟! _من خوابم یا شما؟؟ شمایی که چند ساله فقط دروغ دارن بهتون میگن ..شیخ طوسی اگه میخواست ردش کنه نمیاوردش که این همه مردم به شک بیافتن جواد: خب شیخ طوسی دلیل داشته که روایت کرده حاج حیدر به من کتاب شیخ طوسی رو نشون دادن ، ایشون اصلا این کتاب رو نوشته که جواب فرقه واقفیه که هفت امامی هستن رو بده و بگه از نظر شیعه و سنی امام ها بعد از پیامبر(ص) تنها و تنها ۱۲ نفر هستند نه ۷ امام...این روایت هم جز روایت های سنی هست که شیخ اورده صرفا برای استدلال به اون فقره که میگه بعد از پیامبر(ص) ۱۲ امام داریم و بس...این رو تا حالا بهت گفتن؟ یا صرفا بهت روایت رو گفتن؟؟ مریم عزیزم قربونت برم اینقدر روایتها رو بریده در اختیارت گذاشتن که حتی نمیخوای حرف راست رو قبول کنی بیا بریم پیش حاج حیدر،،خودت که حاج حیدرو میشناسی نزار زندگیمون از هم بپاشه ، مریم من تو رو دوست دارم.. .نمیخوام زندگی که هنوز باهم شروع نکردیم به خاطر یه اشتباه تموم شه. نزار زندگیمون از هم بپاشه. _من پیش حاج حیدر نمیام اونم می خواد حرفای تورو به من بزنه ، قبلا همتون رو خیلی قبول داشتم اما الان با این اوصاف هیچ کس رو تو نزدیکانم قبول ندارم .. حرفای تکراری تکراری تکراری خسته کنندست برام.. حرفامم همونایی که گفتم اگه واقعا دوستم داری باید دعوت یمانی موعود ع رو قبول کنی وگرنه من نمیتونم با آدمی که ناصبی هست زیر یک سقف برم بسه جواد نگه دار همینجا می خوام پیاده شم.. جواد: آروم باش میرسونمت _لازم نکرده خودم میرم ،گفتم نگه دار بعد از توقف ماشین پیاده شدم و مسیرمو تغییر دادم حالم خراب بود از حرفهایی که به جواد زده بودم ،از حرفهایی که شنیدم چه طور تونستم اینقدر راحت اسم جدایی رو بیارم ؟ ساعتها تو خیابون قدم زدم و به عشقی که بینمون بود فکر میکردم گوشیمو برداشتم و با فدایی احمد تماس گرفتم بعد از چند بوق جواب داد، اتفاقهایی که افتاده بود رو براش تعریف کردم از خستگی هام گفتم... از تنهایی هام گفتم... گفتم که به کمک نیاز دارم پیشنهادی داد که انگار دنیا بر سرم آوار شده بود ..‌.. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⭕️تمام شبهات مطرح شده در این پارت از داستان صرفا شبهه می باشد و پاسخ علمی دارد که در ادامه داستان روشن میشود. 🔰"مجموعه‌المنقذالعالمے،نجات‌بخش‌جهانے"