🌺شرح 🌺 🔵استاداصغرطاهرزاده بسم الله الرحمن الرحیم 🔺انقلاب اسلامی وافقی که درپیش است 🌸پیرانه سرم، عشق جوانی به سر افتاد        🌸وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد 🔺جناب حافظ از نتایج راهی گزارش می‌دهند که برایشان در زمان پیری پیش آمد و آن عشقی که چون راز، امکان گفتن از آن نبود را به نحوی به ظهور آوردند. می‌فرمایند در مسیری قرار دارم که آن عشقِ جوانی که همراه با شور و امید بود، در پیری به سراغم آمد و این بهترین نحوه بودن است که انسان بتواند در پیری که به ظاهر وقت پیری و محافظه‌کاری است، با آن عشق روبه‌رو شود و از طریق آن عشق رازی که در دل سالک همواره غیر قابل ظهور است، به کمک آن عشق به ظهور آید تا انسان در جامعیت خاصی قرار گیرد، جامعیت عشق جوانی و به میان آوردن رازی که پیران در درون خود دارند و این بهترین خبر است برای کسی که می‌خواهد سر پیری، جوان باشد و در عین این جهانی، آن جهانی گردد. نمونه روشن این نوع زیست در جهان در این تاریخ را می‌توان در حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» ملاحظه کرد و این راهی است که با انقلاب اسلامی اگر صادقانه در آن قدم بگذاریم برای هرکس پیش می‌آید.   🌸از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر      🌸ای دیده! نگه کن که به دام که درافتاد؟ 🔺در شرایطی هستم که از راه نظرکردن و با یک نگاه، مرغ دلم پر کشید به سوی جانان و هواگیر شد. هان ای دیده! توجه کن که چه اندازه زیبا به دام محبوبی افتادی که در طلب آن بودی. این معجزه نظر بازی سالک است که چگونه با هر نگاهی که به هر رخدادی می‌اندازد، به محبوب ازلی خود منتقل می‌شود که گویا هیچ چیز در این عالم جز نگاه به او در میان نیست.   🌸دردا که از آن آهوی مشکینِ سیه چشم    🌸چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد 🔺آری! صد ناله و درد که چگونه با نظر به جلوه محبوب ازلی، آن‌چنان جانم مست جلوه عطرآگین او می‌شود که جگرم خون می‌گردد و در مقابل جلوات او وجودم آب می‌شود و این قصه اُنس با محبوبی است که مرغ دلم به سوی او پر کشید. قصه افقی است که در این تاریخ در پیش روی شهید حججی‌ها و حاج قاسم‌ها است.   🌸از   رهگذر خاک سر کوی شما بود       🌸هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد 🔺ای محبوب جانان! اگر نسیم سحر بوی عطرآگین نافه آهوی سیه چشم را در دست دارد و آن را بر هر کوی و برزن می‌پراکند و همه را مست توجه به جمال محبوب ازلی می‌کند، همه و همه به جهت آن بود که نسیم سحر از خاک سر کوی شما گذر کرده و حامل پیامی است که از طرف حضرت محبوب به جان‌ها می‌رساند و آن را در شور و شعف عشق و امید قرار داده، چیزی که از طریق شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی بر جان‌ها وزیدن گرفت و نه یک ملت که ملت‌ها را سرمست نسیم معطری کرد که بوی عهدی را می‌داد که هرکس با خدای خود بسته بود و نسیم حضور آن شهدای عزیز، ملت‌ها را متذکر امری کرد که از یاد برده بودند و وجدان عمومی به خود آمد و لذا در ادامه می‌فرماید:   🌸مژگان تو تا تیغ جهانگیر برآورد    🌸بس کشته دلِ زنده که بر یک دگر افتاد 🔺آن‌گاه که با نگاه تیز خود همانند تیری جهانگیر، به سوی آن‌کس که دل به تو سپرده نظر کردی، چه کشته‌های دل زنده را بر جای گذاردی که هیچ‌کدام سر از پا نمی‌شناختند. این داستانِ انسان‌هایی است که دل به حضرت محبوب می‌سپارند و در تیررس نظر مبارک او قرار می‌گیرند تا او به آن‌ها نظر کند و در عینِ زنده دلی کشته نظر مبارک او گردند. اینان توانستند کربلای جبهه‌ها را به‌پا کنند و مست نظر محبوب گردند و دشمنان خدا را به فلاکت اندازند.   🌸بس تجربه کردیم در این دیر مکافات     🌸با دُردکشان  هر که درافتاد برافتاد 🔺این یک قاعده تجربه شده است و سنتی است لا یتغیّر در این عالم که هرکس با اهل توحید که به عمیق‌ترین و اصیل‌ترین وجه عالم نظر دارند، به مقابله برخاست، حتماً به فلاکت فرو می‌افتد. دُردکشان، یعنی کسانی که از ظاهر عبور کرده و به بواطن عالم نظر دارند مانند کسی که به تَه ظرف شراب نظر می‌اندازد و آن را می‌نوشد.   🌸گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد     🌸با  طینت اصلی چه کند؟ بدگهر افتاد 🔺همان‌طور که سنگ سیاه هر اندازه تلاش کند لعل نمی‌شود و به درخشندگی دست نمی‌یابد، آن کس که خود را درست تعریف نکرده و زندگی را بد می‌فهمد، هر اندازه هم خود را به ظاهر دوست دار دُردکشان و اهل توحید قرار دهد، در نهایت باطن او کار خود را می‌کند و سر در اردوگاه دشمنان اسلام در می‌آورد. زیرا با حق و حقیقت، صادقانه برخورد نکرد، فکر کرد اگر چند روز خود را در کنار انقلابیون جا بزند سرنوشت شهید حججی‌ها و حاج قاسم‌ها نصیبش می‌شود.   🌸حافظ که سر زلف بتان   دست کشش بود      🌸بس طرفه حریفی است کش اکنون به سر افتاد 🔺این حافظ است که همواره بر عهد خود پایدار است و سر زلف بتان و نظر به تجلیات ربّانی را همواره در دست دارد و دل را به جای دیگر منصرف نمی‌ک