༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕࿇༅⊹━┅┄
🌸
#پرسش_و_پاسخ
🌸استـــاداصغـــرطاهــــــرزاده
💠سوال شماره ۳۷۲۸۸
⁉️سلام از جایی که دنیای امروز دنیایست که نیست انگاری و ندانم کاری در آن مثل یک ماهی هستش که اگه اون رو در بیارن میمیره . و در آوردن هم با درک اون هست . منم بی منظور شروع میکنم . کورم و کر ، برای رسیدن به نور و بیرون آمدن از اون پرده ای که همه رو تار نشون میده ، نمیدونم ... « پرده نشین/ این قافله از صُبح ازل سوی تو رانند / تا شام اَبد نیز بسوی تو روانند / سرگشته و حیران هَمه در عشق تو غرقند دل سوخته هر ناحیه بی تاب و توانند / بُگشای نقاب از رُخ و بنمای جَمالت تا فاش شود آنچه هَمه در پی آنند / ای پَرده نشین دَر پی دیدار رُخ تو جانها هَمه دل باخته، دلها نگرانند / در میکده رندان همه در یاد تو مستند با ذکر تو در بُتکده ها پَرسه زنانند / ای دوست دل سوخته ام را تو هدف گیر / مژگان تو و اَبروی تو تیر و کمانند » تفکر تاریخی هر چی هست من نمیدونم فقط یادم هست اربعین رو و نشستن در زیر گنبد اباعبدالله الحسین و بطور باور نکردنی صیغل دادن همونی که من کلی براش تلاش کردم که بهش برسم و نگهش دارم . « گواه دل / سٰاغر از دست ظریف تو گُناهی نبود / جُز سر کوی تو ای دوست! پناهی نبود / درِ اُمّید ز هر سوی به رویم بسته است جُز در میکده، اُمّید به راهی نبود / آنکه از بادۀ عشق تو لبی تازه نمود ملک هستی بر چشمش پرِ کاهی نبود / گر تو در حلقۀ رندان نظری ننمایی به نگاهت، که در آن حلقه نگاهی نبود / جان فدای صنم باده فروشی که بَرَش هستی و نیستی و بنده و شاهی نبود / نظری کُن که نباشد چو تو صاحبنظری به مریضی که دَر او جُز غم و آهی نبود / عاشقم عاشق دلسوخته از دوری یار/ در کفم جُز دل افسرده گواهی نبود » خدایا شروع میشوی تو و شسته میشود از دریای حکمتت کدری ها و زلال خودت را به من می بخشی ، دیگر تحمل ندارم که به روی خودم نیاورم که تویی خودم و در آغوشت بیابم آنی را که دنبالش میگشتم . « آتش عشق / کیست کآشفتۀ آن زلف چلیپٰا نشود؟! / دیده ای نیست که بیند تو و شیدا نشود / ناز کن ناز، که دلها هَمه در بند تواَند غمزه کُن غمزه که دلبر چو تو پیدا نشود / رُخ نما تا هَمه خوبان خجل از خویش شوند گر کشی پَرده ز رُخ کیست که رُسوا نشود / آتش عشق بیفزا، غمِ دل افزون کُن این دل غمزده نتوان که غم افزا نشود / چٰاره ای نیست به جُز سوختن از آتش عشق آتشی ده که بیفتد به دل و پا نشود / ذرّه ای نیست که از لُطف تو هامون نبود قطره ای نیست که از مهر تو دریا نشود / سر به خاک سر کوی تو نهد جٰان، ای دوست / جان چه باشد که فدای رُخ زیبا نشود » آه ... « عطر یار / ما ندانیم که دلبستۀ اوئیم هَمه / مست و سَرگشتۀ آن روی نکوئیم همه / فارغ از هر دو جهٰانیم و ندانیم که ما دَر پی غمزه او بادیه پوئیم هَمه / ساکنان دَر میخانۀ عشقیم مُدام از ازل مَست از آن طرفه سبوئیم هَمه / هَرچه بوئیم ز گلزار گلستان وی است عطر یار است که بوئیده و بوئیم هَمه / جُز رُخ یار جمٰالی و جمیلی نبود در غم اوست که در گفت و مگوئیم هَمه / خود ندانیم که سرگشته و حیران همگی / پی آنیم که خود روی بروئیم هَمه » جهان امروز به نهوه ای شده است که عصاره و شاخصی را از آن میخواهیم و میخواهم . اما چجوری « خود » رو که دریاییست از پیشرفت ها و بینش ها رو هر روز جلوی پنجره ندانم کاری ها میبینم و بدون سلام علیک از کنارش میگذرم . ای دل راهم دهید !! قول میدهم بدون حجاب بیایم در دل افاق تاریخ !! تفکر تاریخی در یاب من را !! « تشنۀ پاسُخ / ای دوست هر آنچه هست نور رُخ تو است / فریادرس دل، نظر فرّخ تو اَست / طی شد شب هجر(قدر) و مطلع فجر نشد / یارا! دل مُرده تشنۀ پاسخ تو است » « ایمان / آنرا که زمین و آسمٰانش جا نیست / بر عرش برین و کُرسیش مأوا نیست / اندر دل عاشقش بگنجد ای دوست / ایمانست این و غیر از این معنا نیست » بخدا که همین است و بست !! و مگر جز عاشقان را راهی ست به سوی حقیقت . « عشق / آن دل که بیاد تو نباشد دل نیست / قلبی که بعشقت نطپد جُز گِل نیست / آن کس که ندارد بسر کوی تو راه / از زندگی بی ثمرش حٰاصِل نیست » آمداه ام با قلبی آکنده از زشتی ها و بدی ها ، ببخش مرا که سابقه ام همچون شمر کربلاست .
✅ باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به شهداء بخصوص به شهید حاج قاسم سلیمانی نظر کرد. عرایضی تحت عنوان «شهید حاج قاسم سلیمانی؛ سری از اسرار تاریخی ما»
https://lobolmizan.ir/leaflet/1121?mark=%D8%AD%D8%A7%D8%AC%20%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85 شده است. امید است که افقی نسبت به آنچه به میان آوردید، برایمان بگشاید. موفق باشید
🌐
http://lobolmizan.ir/quest/37288