به وقوع بپیوندد حتی اگر به قیمت خون فرزندان آن نهضت و انقلاب باشد. تا نامحرمان که فقط به فکر منافع خود هستند ننوانند به نام انقلاب کارها را در دست بگیرند.[6] این سخت‌ترین مرحله به بلوغ‌رسیدن یک نهضتِ توحیدی است و با خونِ دل‌خوردن‌ها و فداکاری‌های زیادی به‌دست می‌آید. باز تأکید می‌شود باید مواظب بود از این اصلی‌ترین گوهر نهضت اباعبداللّه(ع) غفلت نشود.   7- پیچیدگی و مخلوط‌بودنِ طرفداران امام با سایر جریان‌ها و از جمله با عبیداللّه‌بن زیاد، موضوع را بسیار مهم می‌کند. شریک‌بن‌اعور از یک طرف همراه با عبیداللّه از بصره به سوی کوفه حرکت می‌کند و از طرفی در خانه‌ی ‌هانی‌بن‌عروه در حالی‌که بیمار است به مسلم‌بن عقیل توصیه می‌کند عبیداللّه را که به عیادت شریک می‌آید به قتل برساند و یا خود هانی از یک طرف از شیعیان اصیل است و از طرف دیگر از گذشته که زیادبن‌ابی حاکم کوفه بوده، رفیق عبیداللّه است و این امور نشان می‌دهد تا قبل از شهادت اباعبداللّه(ع)ترکیب جمعیتی کوفه بسیار پیچیده است و جبهه‌ی شیعه و اهل سنت و یا علوی و عثمانی چندان از هم جدا نبوده و نهضت اباعبداللّه است که تکلیف همه را روشن نمود. قبل از نهضت کربلا نه آن‌که علوی بود چندان از علوی‌بودنش بهره می‌برد و نه آن را عثمانی بود چندان در عثمانی‌بودن خود اصرار داشت. 8- رویهمرفته همه‌ی آن‌هایی که وارد نهضت اباعبداللّه شدند و متوجه رسالت تاریخی‌شان بودند، برایشان روشن بود در این نهضت نباید از کشته‌شدن هراسی داشته باشند زیرا با بصیرت خود درک کرده بودند شرایط، شرایطی برای زندگی نیست، یا باید آن شرایط تغییر کند تا امکان زندگی‌کردن فراهم شود و یا باید در راستای تغییر آن شرایط شهید شد. لذا وقتی عبیداللّه‌بن‌زیاد از عبدالله یقطر که بنا بود نامه‌ی حضرت مسلم‌بن‌عقیل را به امام(ع)برساند و دستگیر می‌شود، می‌گوید: دو راه را اختیار کن، یا بگو نامه را چه کسی به تو داده یا آن‌که کشته می‌شوی. به راحتی جواب داد: «درباره‌ی نامه چیزی به تو نخواهم گفت، ولی از قتل ناخشنود نیستم، زیرا کسی که به دست تو کشته شود پاداش او نزد خدا از همه‌ی کشته‌شدگان بیشتر است». و عبیداللّه دستور داد او را به قتل برسانند. [1] - اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نسبت به عدالت قوام باشید! براى خدا شهادت دهيد، اگر چه(اين گواهى) به زيان خود شما، يا به زيان پدر و مادر و نزديكان شما بوده باشد! چه آنها غنىّ باشند و يا فقير باشند، . [2] - اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همواره براى خدا قيام كنيد، و از روى عدالت،گواهى دهيد! [3] - مرحوم شيخ مفيد (ره) در ارشاد مي فرمايد: ابن زياد به سوي كوفه آمد تا وارد كوفه شد، عمامه مشكي بر سر گذاشته و صورتش را گرفته بود مردم شنيده بودند امام حسين عليه السلام به سوي كوفه مي آيد و انتظارش را مي كشيدند تصور كردند او حسين بن علي عليه السلام است، بر هر گروه كه مي رسيد به آنها سلام مي گفت، آنها هم مي گفتند: مرحبا بر تو اي پسر پيامبر صلي الله عليه و آله، مقدمت گرامي باد. شبانه به قصر رسيد در حالی که عده اي همراه او بودند. مردم شك نداشتند كه او حسين عليه السلام است. نعمان بن بشير بتصور اينكه او حسين عليه السلام است درِ قصر را به روي او بست. نعمان پيش آمد و گفت تو را به خدا قسم مي دهم جلوتر نيايي گمان مي كرد او حضرت حسين عليه السلام است گفت: بخدا قسم امانتي كه در اختيار من است به تو تسليم نمي كنم و در جنگ با تو پيش قدم نمي شوم و ديگر چيزي نگفت . فردي از آن ميان به جمعيتي كه به تصور استقبال از حسين عليه السلام آمده بودند گفت اي مردم به خدا قسم او پسر ابن مرجانه است، پس نعمان در را باز كرد. [4] - عمربن‌سعید در نامه‌ای که به امام نوشته بود به امام امان داده بود، ولی امام به خوبی می دانستند جریان اُموی هیچ‌وقت به امان‌نامه‌ها و تعهدات‌شان عمل نکرده‌اند، مهم‌تر آن‌که در آن نامه می‌گوید شنیدم آهنگ رفتن به عراق - یعنی کوفه- را داری. این نشان می‌دهد آن‌ها از این امر نگرانند. [5] - در نامه‌ای که عبداللّه جعفر همراه با دو فرزندش برای امام می‌نویسد، می‌گوید: چنانچه تو کشته شوی بیم آن دارم نور زمین خاموش گردد، چون تو روح هدایت و امیر مؤمنانی. و بعدها هم که امام شهید می‌شوند می‌گوید: آن‌چه تحمل آن مصیبت را بر من آسان می‌کند آن است که دو فرزندم را سخاوت‌مندانه تقدیم کردم. [6] - حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این رابطه می‌فرمایند: من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. 🌐http://lobolmizan.ir/post/1585 📱 @lobolmizan 📱 @sound_lobolmizan