افسوس! که باز از در تو دور بماندیم هیهات! که از وصل تو مهجور بماندیم کز روی تو، ای دوست، چنین دور بماندیم ماتم زدگانیم، بیا، زار بگرییم بر بخت بد خویش، که از سور بماندیم بی روز رخت در شب دیجور بماندیم از بوی خوشت زندگیی یافته بودیم واکنون همه بی‌بوی تو رنجور بماندیم روشن نشد این خانهٔ تاریک ما از شمع رخت، تا همه بی‌نور بماندیم بنگر، چو ، همه مخمور بماندیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1050 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈