در کف جور تو افتادم، تو دان تن به هجران تو در دادم، تو دان ،_ای_دوست،_کز_دست_جفات در کف صد گونه بیدادم، تو دان بر امید آنکه بینم روی تو لب ببستم، دیده بگشادم، تو دان ،_که_از_دیدار_تو_محروم_ماند بر در لطفت فرستادم، تو دان سالها جستم، ندیدم روی تو از طلب اکنون به استادم، تو دان چون نیم نومید ز امید بهی بر در امیدت افتادم، تو دان ،_گو:_مدان از همه عالم چو آزادم، تو دان می‌گدازد تابش هجرت مرا بر یخ است ای دوست، بنیادم، تو دان گر ز نام من همی ننگ آیدت خود مبر نامم، که من بادم، تو دان ور همی دانی که شادم ز اندهت هم به اندوهی بکن شادم، تو دان چند نالم، چون ، در غمت؟ روز و شب در سوز و فریادم، تو دان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1027 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈