دوش رفتم به در میکده خواب‌آلوده خرقه تر، دامن و سجّاده شراب‌آلوده گفت بیدار شو ای رهرو خواب‌آلوده شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده به هوای لب پسران چند کنی جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده به طهارت گذران منزل پیری و مکن خلعت چو تشریف شباب آلوده که صفایی ندهد آب تراب‌آلوده گفتم ای جان جهان دفتر عیبی نیست که شود فصل بهار از می ناب آلوده آشنایان ره در این بحر عمیق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده گفت لغز و نکته به مفروش آه از این لطف به انواع عتاب آلوده ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/791 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈