گر چه ز جهان جوی نداریم هم سر به جهان فرو نیاریم عالم همه حبه‌ای شماریم خود با دو جهان چکار ما را؟ ما شیفتهٔ یکی نگاریم ؟_چون_ما در بند کمند زلف یاریم در همه مهر او نویسیم بر جان همه او نگاریم این خود همه هست، بر در او از خاک بتر هزار باریم با آنکه ز زار زاریم از کردهٔ خود سیاه‌روییم وز گفتهٔ خویش شرمساریم رویش به کدام چشم بینیم؟ وصلش به چه روی چشم داریم؟ ما در خور او نه‌ایم، لیکن با این همه هم امیدواریم ای دوست، گناه ما همین است کز دیده و جانت دوست داریم باری، به نظاره‌ای برون آی بنگر که: چگونه جان سپاریم بر بوی نظارهٔ دیری است که ما در انتظاریم یک ره بنگر سوی بنگر که: چگونه جان سپاریم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1049 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈