طرهٔ یار پریشان چه خوش است قامت دوست خرامان چه خوش است سبزه و چشمهٔ حیوان چه خوش است از می مست و خراب همچو چشم خوش جانان چه خوش است عاشق بی سر و سامان چه خوش است آن شیفتهٔ ما بنگر در خم زلف پریشان چه خوش است یوسف گم شدهٔ ما را بین کاندر آن چاه زنخدان چه خوش است تو از آن بی‌خبری کان چه خوش است تو چه دانی که شکر خندهٔ او از دهان شکرستان چه خوش است؟ چه شناسی که می و نقل بهم از لب آن بت خندان چه خوش است گر ببینی که به وقت مستی لب من بر لب جانان چه خوش است یار ساقی و باقی وه که این عیش بدینسان چه خوش است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/952 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈