گاهی شرار شرم و گاهی شور شیدایی است
این آتش از هر سر که برخیزد تماشـایی است
دریا اگر سـر می زنـد بر سنــگ حق دارد
تنهــا دوای درد عاشـق ناشکیبـایی است
زیبای من! روزی که رفتی با خودم گفتـم
چیزی که دیگر بر نخواهد گشت، زیبـایی است
راز مرا از چشمهایم میتوان فهمیـــــــد
این گریههای ناگهان از ترس رسوایی است
این خیره ماندنها به ساعتهای دیواری
تمـــرین برای روزهایی که نمیآیی است
شاید فقط عاشق بداند "او" چرا تنهاست؟!
کاملترین معنا برای عشــــق تنــهایی است
"فاضل نظری"
#شعرنوش☕️