📖 درسهای نهج البلاغه ▫️ شرح خطبه ۲۱۶ چکیده جلسه سوم / ۲۳آذر۱۴۰۳ حجت الاسلام قنبریان ▫️فراز: فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ ❗️ مقام تواصف و تناصف ❓آیا همان مقام تمتع حق و استیفای حق است ؟! • تواصف، از ریشه وَصَف؛ وصف طرفینی و توصیف برای دیگران است (التواصف ان یصف بعضهم بعضاً) • تناصف، از ریشه نَصَف؛ به معنی انصاف دادن/ تنصیف؛ در حق دیگری انصاف را رعایت کردن (التناصف ان ینصف بعضهم بعضاً) • معنای انصاف: - در لغت نصف چیزی را گرفتن و برابری بین دو طرف - در اصطلاح در حدیث هم گاهی تنصیف(نصف کردن) است؛ مثل روایت سکونی (وسائل ج۱۸ص۴۵۲) در عرف، تکمیل و تصحیح قانون در جایی که به سمت عدالت باشد، تصمیم گیری برابر وجدان و حق؛ نوعی عدالت برتر مثلا در زمانی که حاکمان جور مالیات های متعدد و سنگین بر مردم می بستند در برخی روایات ائمه(ع) درباره بخشیدن خمس فرمودند: ما انصفناکم ان کلّفناکم ذلک الیوم: انصاف نورزیده ایم اگر آن روز شما را به سختی بیاندازیم! (وسائل ج۹ص۵۴۵) اینجا انصاف، تنصیف نیست؛ گذشتن از حق خود در جهت عدالت و احسان است. ⬅️ قدر متیقن انصاف، رعایت حق طرف و تنصیف در حقوق متقابل است. • فالحق اوسع الاشیاء فی التواصف: دو احتمال: ۱. چون حق، مستند خوبی است هرکس حرف و ادعای خود را با آن توصیف و بدان مستند کند. ۲. در همان حقوق متقابل، تواصف صورت می گیرد. هر طرف در مقام جعل یا ابلاغ و تبلیغ، حق طرف مقابل را توصیف می کند. مثلا اول خواستگاری یا پیروزی یک انقلاب و جنبش، برای طرف مقابل فهرست بلندی از حق می شماریم... این احتمال درست تر است. • و اضیقها فی التناصف: اما پای تحقق که در بین آمد که هر طرف نصفِ طرف مقابل را بدهد، ضیق و تنگ می شود! - مثلا مردم حق حاکم را ندهند چنانچه شکواییه حضرت امیر(ع) بود که: ان کانت الرعایا قبلی لتشکوا حیف رُعاتها و اننی الیوم لاَشکو حیف رعیتی: اگر مردم قبل از ستم رهبرانشان شکایت داشتند، من از ستم مردمم شکایت دارم(حکمت۲۶۱) - یا برعکس حاکم حق طرف مقابل(مردم) را ندهد! یا اصلا تمتع حق هم نباشد یا در مقام تمتع و قانون حق قرار داده شده اما در مقام استیفای حق، اجازه ندارند! هر اقدام برای استیفای حق مردم مارک و مهری بخورد و مورد مواخذه شود! ⬅️ از اینرو مقاوم تناصف اعم از دو مقام تمتع و استیفای حق است. • تناصف حاکم با مردم در عهدنامه مالک اشتر هم آمد! أَنْصِفِ اللهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ، وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِکَ، وَ مَنْ لَکَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِکَ خدا و مردم یک طرف، خود حاکم و خویشاوندان خاص و نورچشمی ها یک طرف؛ بین این دو طرف انصاف را رعایت کن! (بیان رهبر انقلاب درباره این فراز) ❓اگر انصاف رعایت نشد و داد مردم از خودش و نزدیکان و مقربانش گرفته نشد چه می شود: فَإِنَّکَ إِلاَّ تَفْعَلْ تَظْلِمْ؛ این ظلم است فقط ترک یک انصاف اخلاقی نیست . وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللهِ کَانَ اللهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ؛ چون خدا خود را با مردم یک طرف قرار داد، این ظلم به بندگان خدا موجب دشمنی خدا می شود حتی قبل از شروع خشم و دشمنی مردم علیه حاکم! وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ؛ اثرش این است که دیگر حجت و عذر حاکم ناکار و باطل می شود! وَ کَانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّى يَنْزِعَ أَوْ يَتُوبَ؛ این دشمنی خدا یا نتیجه اش توبه حاکم است یا برکنار شدنش! وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَة عَلَى ظُلْم، فَإِنَّ اللهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ. هیچ چیز به تغییر نعمت خداوند و زودرس کردن نقمت به اندازه برپا داشتن ظلم به بندگان نیست. خداوند شنونده درخواست سرکوب شدگان است و در کمین ظالمین است. • از همین جاست که شیخ طوسی در امالی خود، مجلس دهم، ص۲۴۶ روایت کرده: «پیامبر اکرم(ص) میفرماید: هیچ‌کس نیست که بر ده نفر یا بیشتر، ‌ریاست و امارت داشته باشد مگر اینکه او را روز قیامت در حالی می‌آورند که دستش به گردنش بسته است؛ پس اگر چنانچه آدم درستکاری بود و تقصیری متوجّه او نبود، او را رها میکنند و اگر چنانچه بدکار و گناهکار بود، غل و زنجیرش افزایش پیدا میکند.» (بیان رهبر انقلاب را درباره این روایت ببینید) ☑️ @m_ghanbarian