مبتلایِ امید
به گمانم سال‌ها بعد از آنکه در دل زمین خفته و مشتی خاک شده‌ام، صدها بهار و اردیبهشت آمده و رفته باشد
دوسش دارم، زیاد... کلمه‌هایی که تو دل تاریکیِ شب به قلب و قلمم می‌شینن، عطرِ دیگه‌ای دارن...