مبتلایِ امید
مبتلایِ امید
متنفرم ازت که هیچوقت از کلمههات آرامش چیکه نکرد و حرفهات همیشه بوی مرگ داشت...
متنفرم ازت که باعث شدی از نوک انگشتای پا تا دونه دونهی تار موهام، پر از حرفهای نگفته و بغضهای نترکیده باشه...