❤️ 🌹 شهید مدافع حرم مرادی 1️⃣ عاشق شدم 💕 🔸 به اصرار مادر و عمه ام آمد به خواستگاری. در جلسه دائما نمکدان از این دست به آن دستش می شد و نگاهش به قالی شش متری روی زمین گره خورده بود. 🔸 سکوتی فضای اتاق را فرا گرفته بود تا اینکه حمید اولین سوالش را پرسید: ➖معیار شما برای ازدواج چیه❓ گفتم: ➖ دوست دارم همسرم نسبت به دین حساسیت نشان بده. ما نون شب نداشته باشیم بهتر از اینه که خمس و زکات من بمونه❗️❗️ 🔸 جلسه تمام شد حالم حال عجیبی بود حس میکردم مسحور او شده ام💘 بیشترین چیزی که من را درگیر خودش کرده بود حیای چشم‌های حمید بود. یا زمین را نگاه می کرد یا به همان نمکدان خیره شده بود. 🔸 محجوب بودن حمید کارش را به خوبی جلو می برد. گویی قسمتم این بود که عاشق 💓 چشم هایی بشوم که از روی حیا به من نگاه نمی کرد❗️ با این چشمهای محجوب عاشق شدن در یک نگاه اعتقاد پیدا کردم عشقی که اتفاق می افتد و آن وقت یک جفت چشم میشود همه زندگی ات ❣️ 📚 کتاب 《یادت باشد ...》، صفحه ۲۰ ادامه دارد.......... 🌞صبح ها با: بشاش و سرحال با ما همراه باشید😍 🌼 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 1⃣ با معرفی هر دیگران را در زمينه سازی ظهور سهیم کنیم. ⬇️⬇️ 🆔 @m_serat