16 🔰 بعد خوب شدن خانم و انجام مراحل بیمارستان ، اومدن خونه که یک مرتبه دیدن اقا و خانم رحمتی ، دم درب منتظر اونها هستند و حتی یه گوسفند چاق و چله هم آماده کردن برای قربانی به سلامتی آقا 💠 آقا هادی داشت از شرمندگی آب میشد ! آقای رحمتی هم که احوال هادی رو فهمید رفت جلو و باهاش روبوسی کرد و گفت عزیز من ، پسر من من و حاج خانم از دار دنیا یه پسر داشتیم که اونم رفت پیش خدا آرزوی نوه داشتن به دل ما موند حالا اگه شما اجازه بدین، این آقا رو هم مثل نوه خودمون می دونیم و هرکاری از دستمون بر میاد براش انجام میدیم این قربانی کردن هم تنها کاری بود که گفتیم همین اوایل به دنیا اومدن براش انجام بدیم تا صحیح و سالم باشه انشالله 👈 اما شما عقیقه کردن رو فراموش نکنین هم مستحب هست هم ضامن سلامتی بچه فقط یادتون باشه مستحب هست در روز هفتم به دنیا اومدن بچه این کار صورت بگیره 💠 اون شب تو مسجد که هنوز حال و هوای جشن های نیمه شعبان رو داشت، اقا هادی هم به نیت فرزندش و هم به نیت تولد حضرت، شیرینی داد حاج اقا عسکری بعد دو نماز که عادت داشت کمی حرف بزنه ، باز هم داستان شیخ صدوق رو تکرار کرد احتمالا هدفش آقا هادی بود که ایشون هم فرزندش رو در راه امام زمان (عج) تربیت کنه و بدونه این فرزند اگر متولد شده، قطعا با دعا و توسل به محضر امام عصر (عج) بوده 🌀 از اونجا به بعد دیگه زندگی آقا هادی و نرگس خانم شیرین تر شده بود احساس مسئولیت بیشتری می کردن تمام توانشون رو می ذاشتن تا این بچه به خوبی تربیت بشه تمام محیط خونه رو جوری آماده کرده بودن که خدای نکرده در تربیت فرزند ، اثر بدی نگذاره مثلا نرگس خانم همیشه با وضو بچه رو شیر میداد و تا جایی که می تونست، رو به قبله تو خونه گاهی اوقات مخصوصا موقع خواب بچه ، با صدای آروم میزدن شبکه قرآن تا بچه هنگام خواب با صدای قرآن بخوابه و تو ذهنش بمونه تا وقتی بزرگ تر شد انس بیشتری با قرآن بگیره ✳️ اقا هادی هم سعی می کرد تمام حساب و کتاب مالی خودش رو سر وقت انجام بده تا هیچ مال بدون خمس داده شده ای در منزلش نمونه تا در معنویت خودش و خانمش و روحیات فرزند تاثیر بد بگذاره 👈 طبق همون نذری که کرده بود داشت عمل می کرد تربیت مهدوی فرزند جهت آماده سازی یک سرباز برای حضرت مهدی (عج) 🌸 پایان فصل اول 🌸 ✍️ احسان عبادی @ma_va_o