هو الغالب در حال تماشای کارتون بود. یک‌دفعه پرسید: مامان دایناسورها از ما بزرگترند؟! _ : بله _ : یعنی میتونن ما رو با چنگک‌هاشون بگیرن؟! _ : بله _ : یعنی ما رو یه لقمه چپ می‌کنن، میدن بچه‌هاشون بخورن!!! سری به نشانه تایید تکان دادم. _ : پس باید فرار کنیم و قایم بشیم؟! _ : اوهوم _ : ولی اگه بابعضی‌هاشون دوست بشیم، اژدهامون میشن. _ : فکر خوبیه. تماشای کارتون را ادامه داد. به ترس‌هایی فکر می‌کنم که خیلی از ما بزرگ‌ترند، می‌توانند ما را مچاله کنند. ما را لقمه می‌گیرند برای انواع بیماریهای روان_تنی و ... و راهی برای فرار کردن ازشان نداریم، مگر اینکه هوشمندانه به خدمت بگیریمشان. به نظر خیلی سخت می‌آید ولی حتما شدنی است. @maahjor