| علیه‌السلام ۷ دهم _ فرمود دشمنی مکن با احدی تا آنکه بشناسی آنچه مابین او و بین خداوند تعالی است؛ پس اگر نیکوکار و محسن است واگذار و تسلیم نخواهد کرد او را به سوی تو و اگر بدکار است همان دانستن تو این را، کافی است ترا، پس دشمنی مکن با او (یعنی همان پاداش و عوض که به مقابل بدی او از حق تعالی به او می رسد، ترا بس است برای دشمنی با او.) یازدهم _ قالَ علیه السلام : ( اَلْقَصْدُ اِلَی اللّه تَعالی بِالْقُلُوبِ اَبْلَغُ مِنْ اِتْعابِ الْجَوارِحِ بِالاَعْمالِ ) فرمود آن حضرت : آهنگ نمودن به سوی حق تعال به دلها رساننده تر است از به رنج درآوردن اعضا و جوارج را به اعمال. مؤلف گوید: که روایات در باب قلب❤️ و مراعات آن بسیار است. از حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم منقول است که در آدمی پاره گوشتی است که هرگاه آن سالم و صحیح باشد سایر بدن نیز صحیح است، و هرگاه آن بیمار و فاسد باشد سایر بدن بیمار و فاسد است و آن، دل آدمی است. و هم روایت است که هرگاه دل پاکیزه است تمام بدن پاکیزه است و هرگاه دل خبیث است تمام بدن هم خبیث است. و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به حضرت امام حسن علیه السلام وصیت فرمود که از جمله بلاها فاقه و فقر است و از آن بدتر بیماری بدن است و از آن بدتر بیماری دل است و از جمله نعمتها وسعت در مال است و از آن بهتر صحت بدن است و از آن بهتر پرهیزکاری دل است. و از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام منقول است که دلها بر سه قسم اند: یکی دلِ سرنگون است که هیچ چیزی در آن جا نمی کند و آن دل کافر است، و یک دل آن است که ( خیر و شر ) هر دو در آن درمی آید و هر یک که قویتر است بر آن غالب می شود و یک دل هست که ( گشاده ) است و در آن چراغی از انوار الهی است که پیوسته نور می دهد و تا قیامت نورش برطرف نمی شود و آن، دل مؤمن است . از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: منزلت قلب به جسد، منزلت امام است به مردم. و روایت شده که وقتی حضرت موسی بن عمران علیه السلام اصحاب خود را موعظه می فرمود و در بین موعظه شخصی برخاست و پیراهن خود را چاک زد از حق تعالی وحی رسید به موسی که ای موسی بگو که پیراهن چاک مکن بلکه دل خود را برای من چاک زن . وَ لَقَدْ اَجادَ الْحَکیمُ السَّنائی: بد بود تن چه دل تباه بود ظلم لشکر ز ضعف شاه بود پاره گوشت نام دل کردی دل تحقیق را بحل کردی از تن و نفس و عقل و جان بگذر در ره او دلی به دست آور دل یکی منظری است ربانی خانهٔ دیو را چه دل خوانی دل آنکَس که گشت بر تن شاه بود آسوده ملک از او و سپاه این چنین پر خلل دلی که ترا است دد و دیوند باتو ز این دل راست این که دل نام کرده ای به مجاز روبه پیش سگان کوی انداز آنچنان دل که وقت پیچاپیچ اندر او جز خدا نیابی هیچ از در نفس تا به کعبه دل عاشقان را هزار و یک منزل