eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
36.6هزار عکس
32.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
مباحث
مؤلف گوید: اذیت و آزار که از متوکل به حضرت امام علی نقی علیه السلام رسده چه به خود آن حضرت، چه به شی
| علیه‌السلام ۱۳ ذکر شهادت حضرت امام علی نقی علیه السلام 🥀 بدان که سال شهادت آن حضرت به اتفاق، در سنه دویست و پنجاه و چهار هجری بوده و در روز وفات اختلاف است. جمله ای از علما روز سوم ماه رجب را اختیار کرده اند و بنا بر آنکه ولادت آن حضرت در سنه دویست و دوازده باشد، سن شریفش در وقت وفات قریب چهل و دو سال بوده و در وقت وفات پدر بزرگوارش، هشت سال و پنج ماه تقریباً از عمر شریف آن حضرت گذشته بود که به منصب جلیل امامت کبری و خلافت عظمی سرافراز گردید و مدت امامت آن جناب سی وسه سال بود. علامه مجلسی فرموده که قریب به سیزده سال در مدینه طیبه اقامت فرمود و بعد از آن متوکل آن حضرت را به سرّ من رأی طلبید و بیست سال در سرّ من رأی توطن فرمود در خانه ای که اکنون مدفن شریف آن حضرت است . فقیر گوید: بنابر آن روایتی که متوکل آن حضرت را در سنه دویست و چهل و سه به سامره طلبید مدت اقامت آن جناب در سامره قریب یازده سال می شود و بنا بر قول مسعودی قریب نوزده سال می شود، و درک کرد در ایام عمر شریف خود مقداری از خلافت مأمون و زمان معتصم و واثق و متوکل و منتصر و مستعین و معتز، و در ایام معتزّ آن حضرت را زهر دادند و شهید نمودند. مسعودی در ( مروج الذهب) فرموده: حدیث کرد مرا محمّد بن الفرج به مدینه جرجان در محله معروفه به غسان. گفت حدیث کرد مرا ابودعامه که گفت : شرفیاب شدم خدمت حضرت امام علی بن محمّد بن علی بن موسی علیه السلام به جهت عیادت او در آن علتی که در آن وفات فرمود، چون خواستم از خدمت آن جناب مراجعت کنم فرمود: ای ابودعامه ! حق تو بر من واجب شده. می خواهی حدیثی برای تو نقل کنم که شاد شوی ؟ عرض کردم : خیلی شائق و محتاجم به آن ، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم محمّد بن علی از پدرش علی بن موسی از پدرش موسی بن جعفر از پدرش جعفر بن محمّد از پدرش محمّد بن علی از پدرش علی بن الحسین از پدرش حسین بن علی از پدرش علی بن ابی طالب از رسول خدا صلی اللّه علیه وآله وسلم پس به من فرمود: بنویس. گفتم : چه بنویسم ؟ فرمود: بنویس که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ( بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الایمانُ ما وَقَّرَتْهُ الْقُلوبُ وَ صَدَّقَتْهُ الاَعْمالُ وَ الإسْلامُ ما جَری بِهِ اللَّسانُ وَ حَلَّتْ بِهِ الْمُناکَحَهُ ) . ابودعامه گفت : گفتم یابن رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله وسلم ! نمی دانم که کدام یک از این دو بهتر است این حدیث یا اسناد آن ، فرمود: این حدیث در صحیفه ای است به خط علی بن ابی طالب و املاء رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به هر یک از ماها به ارث رسیده انتهی . شیخ طبرسی روایت کرده که ابوهاشم جعفری رحمه اللّه این اشعار را در باب علت وکالت حضرت امام علی نقی علیه السلام گفته : مادَتِ الاَرْضُ بی وَ اَدَّتْ فُؤادی وَ اعْتَرَتْنی مَوارِدُ الْعُرَواءِ حینَ قیلَ: الاِمامُ نِضْوٌ عَلیلٌ قُلْتُ: نَفْسی فَدَتْهُ کُلَّ الْفِداءِ مَرِضَ الدّینُ لاِعْتِلالِکَ وَ اعْتَلَّ وَ غارَتْ لَهُ نُجُومُ السَّماءِ عَجَبا اَنْ مُنیتَ بِالداءِ وَ السُّقمِ وَ اَنْتَ الاِمامُ حَسْمُ الدّاءِ اَنْتَ اسَی الاَدْواءِ فِی الدّینِ وَ الدُّنْیا وَ مْحیی الاَمْواتِ و الاَحْیاءِ یعنی مضطرب و متزلزل شد زمین بر من و سنگین شد فؤاد و دل من، فرو گرفت مرا تب و لرز هنگامی که گفتند به من، امام علیه السلام لاغر و علیل گشته ، گفتم : جان من فدا و تمام فدای او باد؛ پس گفتم مریض و علیل شد دین برای علت تو و ستارگان آسمان برای مرض تو فرو شدند ای آقای من ! تعجب می کنم که تو مبتلابه درد و ناخوشی شوی و حال آنکه تو امامی هستی که درد و مرض را می بری و قطع می کنی ، و تویی طبیب دردهای دین و دنیا وذتویی که حیات می دهی به مردگان و زنده ها. بالجمله : بنا بر قول شیخ صدوق و بعضی دیگر، معتمد عباسی برادر معتز آن حضرت را مسموم کرد و در وقت شهادت آن امام غریب غیر از امام حسن عسکری علیه السلام کسی نزد بالین آن جناب نبود و چون حضرت از دنیا رحلت فرمود جمیع امرا و اشراف حاضر شدند، و امام حسن علیه السلام در جنازه پدر شهید خود گریبان چاک زد و خود متوجه غسل و کفن و دفن والد بزرگوار خود شد و آن جناب را در حجره ای که محل عبادت آن حضرت بود دفن کرد و جمعی از جاهلان احمق بر آن حضرت اعتراض کردند که گریبان چاک زدن در مصیبت، مناسب و شایسته نبود، حضرت فرمود به آن احمقان که چه می دانید احکام دین خدا را، حضرت موسی علیه السلام پیغمبر بود و در ماتم برادر خود هارون علیه السلام گریبان چاک زد.
مباحث
و نیز مسعودی گفته در ( مروج الذهب ) که وفات یافت حضرت امام علی نقی علیه السلام در روز دوشنبه چهار رو
| علیه‌السلام ۱۴ فصل ششم : در ذکر اولاد حضرت امام علی نقی علیه السلام است اولاد آن حضرت از ذکور و اناث پنج تن به شمار رفته : ابومحمّد الحسن الامام علیه السلام و حسین و محمّد و جعفر و علیه؛ اما حال حضرت امام حسن علیه السلام بعد از این مذکور خواهد شد ان شاء اللّه تعالی . و اما حسین پس من بر حال او مطلع نشدم مگر آنچه را که در ( مفاتیح ) نوشته ام و آن آنست که حسین سیدی جلیل القدر و عظیم الشأن بوده؛ زیرا که من از بعضی روایات استفاده کرده ام که از مولای ما حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و برادرش حسین بن علی علیه السلام تعبیر به سبطین می کردند و تشبیه می کردند این دو برادر را به دو جدشان، دو سبط پیغمبر رحمت امام حسن و امام حسین علیهما السلام . و در روایت ابوالطیب است که صدای حضرت حجه بن الحسن علیه السلام شبیه بود به صدای حسین، و در ( شجره الاوصیاء ) است که حسین فرزند حضرت امام علی نقی علیه السلام از زُهّاد و عُبّاد بود و به امامت برادر خود اعتراف داشت . بالجمله : معروف است که قبر حسین در نزدیک قبر والد ماجد و برادر بزرگوارش در سامره در همان قبه سامیه است. و اما سید محمّد مکنی به ابوجعفر پس او به جلالت قدر و نبالت شأن معروف است. و بس است در شأن او که قابلیت و صلاحیت امامت را داشت ، و فرزند بزرگ حضرت امام علی نقی علیه السلام بود و شیعه گمان می کردند که او بعد از پدر بزرگوارش امام خواهد بود و پیش از پدر از دنیا رفت. بعد از وفات او حضرت هادی علیه السلام به امام حسن علیه السلام فرمود: ( یا بُنَیَّ! اَحْدِثْ للّهِ شُکْرا فَقَدْ اَحْدَثَ فیکَ اَمْرا )؛ ای پسر جان من ! تازه کن شکر خدا را؛ پس به تحقیق که حق تعالی تازه فرمود در حق تو امری را، یعنی ظهور امر امامت آن حضرت. و احادیث بَدائیه در حال ابوجعفر بسیار نقل شده و جمله ای از آنها را شیخ مفید و طوسی و طبرسی ایراد فرموده اند و شیخ طوسی و طبرسی روایت کرده اند که جماعتی از بنی هاشم گفتند که ما در روز وفات سید محمّد به خانه حضرت امام علی نقی علیه السلام رفتیم. دیدیم که از برای امام علی نقی علیه السلام در صحن خانه بساطی گسترده اند و مردم دور آن حضرت نشسته اند و ما تخمین زدیم عدد آن جماعت را که دور آن جناب بودند از آل ابی طالب و بنی عباس و قریش، به صد و پنجاه نفر می رسید، به غیر از موالی و مردمان دیگر؛ پس ناگهان امام حسن علیه السلام وارد شد در حالی که گریبان خود را در مرگ برادر چاک زده بود و آمد در طرف راست پدر ایستاد و ما آن حضرت را نمی شناختیم؛ پس بعد از ساعتی امام علی نقی علیه السلام رو به جانب او کرد و فرمود: ( یا بُنَیَّ! اَحْدِثْ للّهِ شُکْرا فَقَدْ اَحْدَثَ فیکَ اَمْرَا ) پس امام حسن علیه السلام بگریست و استرجاع گفت و فرمود: ( اَلْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ اِیّاهُ نَشْکُرُ نِعَمَهُ عَلَیْنا وَ اِنّا للّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ ) . پس ما پرسیدیم که او کیست ؟ گفتند: حسن فرزند امام علی نقی علیه السلام است و در آن وقت به نظر ما بیست سال از عمر شریفش گذشته بود. ما از آن روز، او را شناختیم و از کلام پدر بزرگوارش با او، دانستیم که او امام و قائم مقام پدر بزرگوارش است .
مباحث
و اما جعفر پس مَثَلش مثل فرزند حضرت نوح پیغمبر علیه السلام است و ملقب به کذاب است و ادعا کرد امامت ر
| علیه‌السلام فصل هفتم : ذکر چند نفر از اصحاب حضرت هادی علیه السلام است شرح حال حسین بن سعید اهوازی اول حسین بن سعید بن حماد بن سعید بن مهران مولی علی بن الحسین علیه السلام الا هوازی ثقه جلیل القدر. از راویان حضرت رضا وحضرت جواد وهادی علیهم السلام است . اصلش از کوفه است لکن با برادرش به اهواز منتقل شد پس از آن به قم تحویل کرد ونازل شد بر حسن بن ابان ودر قم وفات یافت رحمه اللّه . وسی کتاب تاءلیف کرده وبرادرش حسن پنجاه کتاب تصنیف کرده ودر تصنیف این سی کتاب نیز شرکت کرده واین سی کتاب در میان اصحاب معروف است به نحوی که کتب سائرین را به آن قیاس می کنند ومی گویند که فلانی کتابهایش مثل کتب حسین بن سعید اهوازی سی مجلد است ، وحسن بن سعید همان است که رسانید علی بن مهزیار واسحاق بن ابراهیم خضینی را به خدمت حضرت امام رضا علیه السلام وبعد از آن علی بن ریان را به خدمت آن حضرت رسانید وسبب هدایت این سه نفر وباعث معرفت ایشان به مذهب حق ، اوبود واز اوحدیث شنیدند وبه اومعروف شدند، همچنین عبداللّه بن محمّد حضینی را به خدمت آن حضرت دلالت نمود، واحمد پسر حسین ملقب به ( دندان ) ، مرمی به غلواست ودر قم وفات کرده .
| علیه‌السلام ۱ و بعد از این شروع می شود به ذکر احوال سید مظلومان حضرت ابوعبداللّه الحسین صلوات اللّه علیه کتب هذِهِ الکلمات بِیُمناهُ الوازِره المتمسّک بِاءذیالهم الطاهره عبّاس بن محمّد رضا القمی فی رجب الاصبّ مِنْ سنه 1353 ه ق ملتمس از برادران دینی که این حقیر را در حیات و ممات از دعای خیر فراموش نفرمایند. إن شاء اللّه تعالی ______________________ ۱. باب پنجم : در تاریخ حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السّلام فصل اول : در ولادت با سعادت حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام مشهور آن است که ولادت آن حضرت در مدینه در سوم ماه شعبان بوده و شیخ طوسی رحمه اللّه روایت کرده که بیرون آمد توقیع شریف به سوی قاسم بن علاءِ همدانی وکیل امام حسن عسکری علیه السّلام که مولای ما حضرت حسین علیه السّلام در روز پنجشنبه سوّم ماه شعبان متولّد شده؛ پس آن روز را روزه دار و این دعا را بخوان :(اللّهمّ اِنّی اسْئلُک بِحقِ الْموْلوُدِ فی هذا الْیوْم ...) و ابن شهر آشوب رحمه اللّه ذکر کرده که ولادت آن حضرت بعد از ده ماه و بیست روز از ولادت برادرش امام حسن علیه السّلام بوده و آن روز سه شنبه یا پنجشنبه پنجم ماه شعبان سال چهارم از هجرت بوده، و فرموده روایت شده که ما بین آن حضرت و برادرش فاصله نبوده مگر به قدر مدّت حمل و مدّت حمل، شش ماه بوده است. و سیّد بن طاوس و شیخ ابن نما و شیخ مفید در(ارشاد)نیز ولادت آن حضرت را در پنجم شعبان ذکر فرموده اند و شیخ مفید در(مقنعه ) و شیخ در (تهذیب ) و شهید در (دروس )، آخر ماه ربیع الاوّل ذکر فرموده اند، و به این قول درست می شود روایت (کافی ) از حضرت صادق علیه السّلام که ما بین حسن و حُسین علیهماالسّلام طُهری فاصله شده و ما بین میلاد آن دو بزرگوار شش ماه و ده روز واقع شده واللّه العالِم. و بالجمله ؛ اختلاف بسیار در باب روز ولادت آن حضرت است امّا کیفیت ولادت آن جناب شیخ طوسی رحمه اللّه و دیگران به سند معتبر از حضرت امام رضا علیه السّلام نقل کرده اند که چون حضرت امام حسین علیه السّلام متولد شد، حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلّم أسْماء بنت عُمیْس را فرمود که بیاور فرزند مرا ای اسْماء. اسْماء گفت : آن حضرت را در جامه سفیدی پیچیده به خدمت حضرت رسالت صلی اللّه علیه و آله و سلّم بردم، حضرت او را گرفت و در دامن گذاشت و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت؛ پس جبرئیل نازل شد و گفت : حق تعالی ترا سلام می رساند و می فرماید که چون علی علیه السّلام نسبت به تو به منزله هارون است نسبت به موسی علیه السّلام پس او را به اسم پسر کوچک هارون نام کن که شُبَیر است و چون لغت تو عربی است او را حسین نام کن. پس حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلّم او را بوسید و گریست و فرمود که ترا مصیبتی عظیم در پیش است. خداوندا! لعنت کن کشنده او را. پس فرمود که اسْماء، این خبر را به فاطمه مگو. چون روز هفتم شد حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که بیاور فرزند مرا، چون او را به نزد آن حضرت بردم گوسفند سیاه و سفیدی از برای او عقیقه کرد، یک رانش را به قابله داد و سرش را تراشید و به وزن موی سرش نقره تصدّق کرد و خلوق بر سرش مالید؛ پس او را بر دامن خود گذاشت و فرمود: ای ابا عبداللّه ! چه بسیار گران است بر من کشته شدن تو، پس بسیار گریست. اسماء گفت : پدر و مادرم فدای تو باد. این چه خبر است که در روز اوّل ولادت گفتی و امروز نیز می فرمائی و گریه می کنی ؟! حضرت فرمود: که می گریم بر این فرزند دلبند خود که گروهی کافر ستمکار از بنی امیّه او را خواهند کشت، خدا نرساند به ایشان شفاعت مرا. خواهد کشت او را مردی که رخنه در دین من خواهد کرد و به خداوند عظیم کافر خواهد شد. پس گفت : خداوندا! سئوال می کنم از تو در حقّ این دو فرزندم آنچه راکه سئوال کرد ابراهیم در حقّ ذُریّت خود. خداوندا! تو دوست دار، ایشان را و دوست دار هر که دوست می دارد ایشان را و لعنت کن هر که ایشان را دشمن دارد لعنتی چندان که آسمان و زمین پر شود.
مباحث
۳. ابن شهر آشوب روایت کرده که هنگام ولادت امام حسین علیه السّلام فاطمه علیهاالسّلام مریضه شد و شیر د
| علیه‌السلام ۲ فصل دوّم : در بیان فضائل و مناقب و مکارم اخلاق آن حضرت علیه السّلام از (اربعین مؤذّن ) و (تاریخ خطیب ) و غیره نقل شده که جابر روایت کرده که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: خداوند تبارک و تعالی فرزندان هر پیغمبری را از صُلبْ او آورد و فرزندان مرا از صلب من و از صلب علیّ بن ابی طالب علیه السّلام آفرید، به درستی که فرزندان هر مادری را نسبت به سوی پدر دهند مگر اولاد فاطمه که من پدر ایشانم. مؤلف گوید: از این قبیل احادیث بسیار است که دلالت دارد بر آنکه حسنین علیهماالسّلام دو فرزند پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم می باشند و امیرالمؤمنین علیه السّلام در جنگ صفّین هنگامی که حضرت حسن علیه السّلام سرعت کرد از برای جنگ با معاویه ، فرمود: باز دارید حسن را و مگذارید که به سوی جنگ رود؛ چه من دریغ دارم و بیمناکم که حسن و حسین کشته شوند و نسل رسول خدا منقطع گردد. ابن ابی الحدید گفته : اگر گویند که حسن و حسین پسران پیغمبرند، گویم هستند؛ چه خداوند که در آیه مباهله فرماید:(أبنائنا) جز حسن و حسین را نخواسته ، و خداوند عیسی را از ذرّیت ابراهیم شمرده؛ اهل لغت خلافی ندارند که فرزندان دختر از نسل پدر دخترند، و اگر کسی گوید که خداوند فرموده است : (ما کان محمّدٌ ابا احدٍ مِنْ رِجالکُمْ) یعنی نیست محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلّم پدر هیچ یک از مردان شما؛ در جواب گوئیم که محمّد را پدر ابراهیم ابن ماریه دانی یا ندانی ؟ به هر چه جواب دهد جواب من در حقّ حسن و حسین همان است. همانا این آیه مبارکه در حّق زید بن حارثه وارد شد؛ چه او را به سنّت جاهلیّت فرزند رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم می شمردند و خداوند در بطلان عقیدت ایشان این آیه فرستاد که محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلّم پدر هیچ یک از مردان شما نیست لکن نه آن است که پدر فرزندان خود حسنین و ابراهیم نباشد.
مباحث
۶. حضرت امام زین العابدین علیه السّلام فرمود: وقتی که پدرم در صحرای کربلا محصور اهل جور و جفا بود آن
| علیه‌السلام ۳ و از جود و سخای آن حضرت روایت شده که مرد عربی به مدینه آمد و پرسید که کریمترین مردم کیست ؟ گفتند حسین بن علی علیه السّلام؛ پس به جستجوی آن حضرت شد تا داخل مسجد شد دید که آن حضرت در نماز ایستاده؛ پس شعری چند در مدح و سخاوت آن حضرت خواند. چون حضرت از نماز فارغ شد فرمود که ای قنبر آیا از مال حجاز چیزی به جای مانده است ؟ عرض کرد: بلی چهارهزاردینار. فرمود حاضر کن که مردی که احقّ است از ما به تصّرف در آن، حاضر گشته؛ پس به خانه رفت و ردای خود را که از بُرد بود از تن بیرون کرد و آن دنانیر را در بُرد پیچید و پشت در ایستاد و از شرم روی اعرابی از قلّت زر از شکاف در دست خود را بیرون کرد و آن زرها را به اعرابی عطا فرمود و شعری چند در عذرخواهی از اعرابی خواند. اعرابی آن زرها را بگرفت و سخت بگریست😭. حضرت فرمود: ای اعرابی ! گویا کم شمردی عطای ما را که می‌گریی؟ عرض کرد: بر این می‌گریم که دستِ با این جود و سخا چگونه در میان خاک خواهد شد! ✓ و مثل این حکایت را از حضرت حسن علیه السّلام نیز روایت کرده اند. مؤلف گوید: که بسیاری از فضائل است که گاهی از امام حسن علیه السّلام روایت می شود و گاهی از امام حسین علیه السّلام و این ناشی از شباهت آن دو بزرگوار است در نام که اگر ضبط نشود تصحیف و اشتباه می شود. و در بعضی از کتب منقول است از عصام بن المصطلق شامی که گفت : داخل شدم در مدینه معظّمه پس چون دیدم حسین بن علی علیهماالسّلام را پس تعّجب آورد مرا، روش نیکو و منظر پاکیزه او ؛ پس حسد مرا واداشت که ظاهر کنم آن بغض و عداوتی را که در سینه داشتم از پدر او؛ پس نزدیک او شدم و گفتم توئی پسر ابو تراب ؟ (مؤ لّف گوید: که اهل شام از امیرالمؤمنین علیه السّلام به ابو تراب تعبیر می کردند و گمان می کردند که تنقیص آن جناب می کنند به این لفظ و حال آنکه هر وقت ابو تراب می گفتند گویا حُلی و حلل به آن حضرت می پوشانیدند...). بالجمله ؛ عصام گفت :گفتم به امام حسین علیه السّلام توئی پسر ابوتراب ؟ فرمود:بلی . قال فبالغْتُ فی شتْمِهِ و شتْم ابیِه ؛ یعنی هر چه توانستم دشنام و ناسزا به آن حضرت گفتم . فنظر اِلیّ نظْرة عاطِفٍ رؤُفٍ؛ پس نظری از روی عطوفت و مهربانی بر من کرد و فرمود: (اعُوذُ باِللّهِ مِن الشیطانِ الّرجیم بِسْمِ الرّحْمنِ الرّحیمِ خُذِ الْعفْو و اْمُرْ بِالْعُرْفِ و اعْرِضْ عنِ الْجاهِلین ...). و این آیات اشارت است به مکارم اخلاق که حقّ تعالی پیغمرش را به آن تأدیب فرموده از جمله آنکه به میسور از اخلاق مردم اکتفا کند و متوقّع زیادتر نباشد و بد را به بدی مکافات ندهد و از نادانان رو بگرداند و در مقام وسوسه شیطان پناه به خدا گیرد. ثُمّ قال: خفِّضْ علیْک اِسْتغْفِرِ اللّه لی و لک. پس فرمود به من ، آهسته کن و سبک و آسان کن کار را بر خود، طلب آمرزش کن از خدا برای من و برای خودت ، همانا اگر طلب یاری کنی از ما تو را یاری کنم و اگر عطا طلب کنی ترا عطا کنم و اگر طلب ارشاد کنی تو را ارشاد کنم. عصام گفت : من از گفته و تقصیر خود پشیمان😥 شدم و آن حضرت به فراست یافت پشیمانی مرا فرمود: (لا تثْریب علیْکُم الْیوْم یغْفِرُ اللّهُ لکُمْ و هُو ارْحمُ الرّاحِمین). و این آیه شریفه از زبان حضرت یوسف پیغمبر است به برادران خود که در مقام عفو از آنها فرمود که عتاب و ملامتی نیست بر شما، بیامرزد خداوند شماها را و اوست ارحم الرّاحمین . پس آن جناب فرمود به من که از اهل شامی تو؟ گفتم : بلی. فرمود: شِنْشِنه اِعْرِفُها مِنْ اخْزمٍ و این مثلی است که حضرت به آن تمثل جُست : حاصل اینکه این دشنام و ناسزا گفتن به ما، عادت و خوئیست در اهل شام که معاویه در میان آنها سنّت کرده؛ پس فرمود: حیّانآ اللّه و ایّاک هر حاجتی که داری به نحو انبساط و گشاده روئی حاجت خود را از ما بخواه که می یابی مرا در نزد افضل ظّن خود به من ان‌شاءاللّه تعالی. عصام گفت : از این اخلاق شریفه آن حضرت در مقابل آن جسارتها و دشنامها که از من سر زد، چنان زمین بر من تنگ شد که دوست داشتم به زمین فرو بروم ، لا جرم از نزد آن حضرت آهسته بیرون شدم در حالی که پناه به مردم می بردم به نحوی که آن جناب ملتفت من نشود لکن بعد از آن مجلس نبود نزد من شخصی دوست تر از آن حضرت و از پدرش .
📚 عضویت در کانال مطالعه کتاب های رضوان الله تعالی ↓↓↓↓↓ https://eitaa.com/joinchat/1140064696C1ae59c4850 شنبه‌ : یکشنبه‌ : دوشنبه‌ : سه‌شنبه‌ : چهارشنبه‌ : طرح کلی اندیشه اسلامی پنج شنبه‌ : جمعه : آن سوی مرگ ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │ 📖 @feqh_ahkam │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -