° می‌دانی حاجی‌جان! یک قسمت از ترکش‌هایت بماند پای حساب‌ کوچه‌های مدینه! در جبهه بسیجی‌هایت پشت لباسشان می‌نوشتند: می‌روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم! درد پهلو و کمرت، باشد به نیابت از مادر! یک قسمت از ترکش‌هایت بماند پای حساب جگر تکه تکه‌ی حسن؛ درد سینه‌ی سوخته‌ات! یک قسمت از ترکش‌هایت بماند پای روضه‌ی ارباب تشنه لبت اباعبدالله، پای روضه‌ی غریب مادر، حسین؛ دستان قطع شده‌ات پیشکش علمدار! پاهای قطع شده‌ات، بدن تکه تکه شده‌ات، سر جدا شده‌ات؛ همه‌اش پای قاسم، علی‌اکبر، علی‌اصغر(علیهم‌السلام) ° درد ترکش‌هایت آرزوی خودت بود؛ دردی که اماممان، حجةابن‌الحسن(ارواحنا‌ له‌ الفداه) از حال مردمان می‌کشد. از قلّت خوبان و کثرت دشمنان! از دین‌داری بال پشه‌ای مسلمانان از گناهان مردمانش! و شهادت خوب عاقبتی است برای یاران خالص و صادق ایشان یا لیتنی کنت معکم... هنیئاً لک حاج قاسم . 📎پ ن: قسمتی از کتاب ✍نویسنده نرجس شکوریان فرد @mabareshohada