🌿🕊🌷 متحول شدن یکی از جهادگران خواهر به کمک و دلنوشته ایشان ❤️بسم رب الشهدا❤️ دعوت شدم به یک سفر از جنس آسمون ده روزی از خودم تا به خودم سفر کردم... اردوی جهادی شروع شد... یه دوستی اومد عکس یه شهیدو چسبوند به محل اسکانمون و گفت بچه ها ایشون بعد شهادت شدن داداش من... ناخودآگاه به چشماش خیره شدم؛ حس عجیبی داشت مثل یک دعوت، مثل یک مهربانی برادرانه ی خاص... به دوستم گفتم از این شهید برام بگو... او میگفت و من عاشق تر میشدم... عاشق راهش عاشق رسمش عاشق خدای مهربونش... سفر تموم شد اما ثانیه های من پرشده بود از عطر ... نفهمیدم چی شد که افتادم به جون ناخنهای کاشته شدم با رنج شیرینی کندمشون... درد داشت اما دردی پر از عشق... لاک هامو جمع کردم جاش چفیه و یادگاری های اردوی جهادی رو گذاشتم... رفتم خدمت خانوم حضرت معصومه سلام الله علیها، چادر خریدم... چادری شدم... گذاشتم.... یه شب خواب دیدم که تو اردوی جهادیم و میگم آخر این راه شهادته... از خواب بیدار شدم و با شهید نریمانی عهد بستم که مسیرم رو تغییر بدم. حالا من یک گنجی دارم که از همه ی داشته هام بیشتر دوستش دارم. ممکنه خیلی ها مسخرم کنن یا باورم نداشته باشن اما مهم نیست... من پی یه لبخند مهربون شهدایی، و رضایت خدای مهربونم که منو انتخاب کرد.... انشالله به مدد پای عهدم میمونم تا به ته راه برسم... آخر راه شهادته... و چادر شهادتی دخترانه می آفریند... الحمدلله پ.ن : ✅ حجاب یعنی نگاه خدا .... ✅ نه نگاه بنده خدا ... نشر بمناسبت سالگرد این شهید بزرگوار 🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃