. هنگام سفر گردید /با مرکب بی محمل آتش زده بر دل ها /همراهی ِ با قاتل این کاروان دیگر مولا ندارد از دیده ها اشک غربت می بارد واویلا واویلا آه و واویلا... 🌸🌸🌸🌸🌸 بر نیزه زدند از چه/ سرهای شهیدان را بردند وسط مقتل/ از کینه اسیران را زینب آمد پیش مولای بی سر با شیون بوسه زد بر رگ حنجر واویلا واویلا آه و واویلا... 🌸🌸🌸🌸🌸 با دیدن پاره تن/ شد تازه غم سجاد با دیدن سر بر نی/ زد ناله و صد فریاد سید العابدین در احتضار است از غم بابایش دل بی قرار است واویلا واویلا آه و واویلا... 🌸🌸🌸🌸🌸 آبی نخورَد دیگر / با داغ علی اصغر یادش نرود شد او/با تیر سه پَر پرپر(بر دوش پدر پرپر) او هم درد ِ غم ِ بی بی رباب است در ماتم ِ طفل ِ نخورده آب است واویلا واویلا آه و واویلا... 🌸🌸🌸🌸🌸 شد راوی کربلا/ با بغض عدو مسموم اما شده قاتلش /داغ ِ پدر ِ مظلوم شد بعد کربلا دائم البکا آخر او راحت شدبا زهر جفا واویلا واویلا آه وواویلا... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .