• خانه اش كه سوخت.. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ سید رضا نریمانی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● خانه اش كه سوخت مسمار از خجالت سرخ شد .. دیدم آتش را ولی در را نمی‌دانم چه شد؟! خورد شد پهلو ولی پَر را نمی‌دانم چه شد؟! پای ضارب بشکند وقتی که در را باز کرد طفل رفت از دست، مادر را نمی‌دانم چه شد؟! شانۀ مادر که تکلیفش مشخص شد ولی بعد از آن موهای دختر را نمی‌دانم چه شد؟! فاطمه در اصل حیدر بود و حیدر فاطمه فاطمه جان داد حیدر را نمی‌دانم چه شد؟! *این سخن پیچیده هرجا مرتضی افتاده از پا ...* زد حسین از داغ مادر بر سرش اما چه سود بعدها در کربلا سر را نمی‌دانم چه شد؟! شاعر: بهشتِ آرزوی من! گمونم بهتری خانم خدارو شکر که بازم، خودت پشت دری خانم یه خورده استراحت کن، همینه خواهشم از تو جلو پام پا نشو اینقدر، خجالت میکشم از تو با اینکه زخمی دردی، داری میسوزی میسازی با این دست ورم کرده، برا من سفره میندازی سرت چی اومده داری، نشسته راه میری تو میخوام دستای بی‌جونِ، منو بازم بگیری تو چشای من پر از اشکه، که چشماتو نبندی تو حالا حسرت به دل موندم، یه بار دیگه بخندی تو تو افتادی ز پا اما، علی رو روو به راه کردی دیدی آخر تو این خونه، پای تابوتو وا کردی حالا اونکه شبش تاره، منم زهرا، منم زهرا اونیکه دست به دیواره، منم زهرا، منم زهرا مگه از یاد من میره، به سنگ غم محک خوردی حلالم کن سر من از، کس و ناکس کتک خوردی شیارِ در گرفت آتیش، روی پهلوت شیار افتاد طناب از دست من وا شد، ولی دستت ز کار افتاد مگه از یاد من میره، چه حرفایی شنیدم من من اون مسمار و از سینه‌ت، خودم بیرون کشیدم داری میری نمیدونی، چه خاکی بر سرم میشه برو، یار جوون من، برو، دردات کم میشه برو تو عرش محسن رو، بغل کن فاطمه امشب پیمبر رو زیارت کن، به جاى ما همه امشب برو اما قرار ما، غروبِ روز عاشورا کنارِ پیکرِ بی سر، ته گودال تو صحرا شاعر: محمد جواد پرچمی صدای در، دری که تو شعله سوخت دری که یه میخ و تویِ سینه دوخت صدای داد توی خاکستر و دود کی میدونه چی دست فضه بود ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇