.
|⇦•گر به زهرا برسد...
#قسمت_دوم #روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۲ به نفس حاج حسن کاشانی
●━━━━━━───────
از کرامت بر جبینِ ما همه
ثبت کن هذا محبُ الفاطمه
نامه ی احوال نوکرها به دست فاطمه ست
آنقدر می بخشد او نوکر خجالت می کشد
گر به زهرا برسد نامه ی ما نیست غمی
هر کسی بچه ی بد را زده مادر نزده
*امیر عالم هستی فرمود: دنیا با بلا پیچیده شده. دیدی توی خانواده یه بچه ناخلف دارن از چشم خواهرمیوفته، از چشم برادرمیوفته، از چشم بابا میفته، اما وقتی میری سر سجاده میبینی مادر همش میگه بچه ام، بچه بدم باشه برا مادر، بچه ست..
امشب برا ما مادری کن..*
«چادرت را بتکان روزی ما را بفرست»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_حسن_کاشانی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•با ورود فاطمه...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۲ به نفس حاج #حسن_کاشانی
●━━━━━━───────
هر کسی بچه ی بد را زده مادر نزده
شک ندارم که قیامت هم از او شرمنده هستم
با ورود فاطمه محشر خجالت می کشد
بیشتر غمهای مادر را به دختر می دهند
گر بیفتد مادری دختر خجالت می کشد
*اما وقتی اومد رو تل، همه ی غصه ی عمه ی سادات، ناچار دست رو سر گذاشت عقیله ی بنی هاشم مضطر شد آخه دیده مادرش امامشو از زیر تیغ تو مسجد نجات داد با اون وضعيت، دید شمشیر رو سر امیرالمومنین گرفتن، علی جانش رو از زیر شمشیر نجات داد.اینجا اول جان امامش در خطره، از این ورم اون حرامی پنجه انداخته تو موها تا حالا کسی قد و قامتشو ندیده..*
آی شمر امام است احترامش کن
چقدر پشت و رویش میکنی تمامش کن
زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید
آی نامسلمونا اول بکشید بعد غارتش کنید
«حسین.....»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_حسن_کاشانی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•فَغُشِیَ عَلَیها....
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳به نفس حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
ای داد بیداد، چشماشو باز کرد، از پشت در نیم سوخته به سختی خودشو خلاص کرد، عالم اگه مثالش رو داره رو کنه، در مقاومت، در یاری رسوندنِ به ولیّ خدا، نداریم تو عالم، کسی که هم پهلوش شکسته شده، هم سینه مجروحه، از همه مهمتر اگه الان همسرت خیلی معمولی وضع حمل کنه، میگن باید یه هفته تو جا بخوابه، کار سنگین انجام نده، کسی که بین در و دیوار بچه اش رو کشتن، اما تا چشمشو باز کرد هیچکدومو نگفت، نه گفت پهلو، نه سینه، نه بچه ام، گفت: علی کجاست؟ گفتن خانم دارن تو کوچه میبرنش، دوان دوان اومد دید عمامه رو دور گردن مولا، اومد دستشو حائل کرد، کمربند امیرالمؤمنین رو گرفت، خود اینجا هزار تا روضه است، امام صادق فرمود: سبب شهادت مادرمون همین جا بود، غلاف تیغی که نانجیب هی میزد به بازوی فاطمه، بخوان دستو جدا کنن، اینجا هم از حال رفت، "فَغُشِیَ عَلَیها"، اما تا چشمشو باز کرد دوباره آدرس دادن گفتن مولا رو بردن مسجد. اومد نگاه کرد دید نانجیب شمشیر رو سر علی گرفته، میگه بیعت میکنی یا بگم سر از بدنت جدا کنن؟ بی بی این منظره رو دید دیگه بیتاب شد، فرمود: یا شمشیر رو بردارید یا الان کنار قبر بابام میرم نفرین تون میکنم؟ سلمان میگه زود مولا منو صدا زد، فرمود: زود برو به فاطمه بگو دست نگه داره، اگه نفرین کنه الان مدینه زیر و رو میشه. سلمان میگه والله دیدم هنوز بی بی نفرین نکرده چهار ستون مسجد از جا بلند شد. جلو اومدم بی بی جان دست نگه دار، فرمود: کنار برو مگه نمیبینی شمشیر رو سرِ علی گرفتن؟ بی بی جان یه شمشیر رو سر علی دیدی اینگونه بیتاب شدی، آخه دخترت چی کشید؟ وقتی اومد بالا تل زینبیه، نگاه کرد شمشیردار با شمشیر، نیزه دار با نیزه، حسیــــن....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_طاهری
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه_وداع وتوسل به #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس استاد میر باقری
●━━━━━━───────
روی قبر را پوشانید، قبر را مخفی کرد،" فلما نقض یده من تراب القبر هاج به الحزن" وقتی ماموریت را انجام داد قبر رو پنهان کرد خیالش راحت شد بدن را تحویل رسول خدا داد امانت را برگرداند دستش رو از خاک قبر فاطمه تکان داد. غصه به امیرالمومنین هجوم آورد هرچه کرد آرام نشد دیدن خم شد، صورت رو قبر فاطمهاش گذاشت "نفسي علی زَفَراتها محبوسةٌ یا لـیتها خـرجـت مـع الزَّفَـراتِ" امروز عاشورای فاطمه ی زهراست.
همه روضهها باید روضههای حضرت زهرا باشد ولی یه جمله عرض کنم. "صلی الله علیک یا اباعبدالله" دخترشم چند تا وداع داشت یکی اون وقتی که همه رو با محبت فرستاد تو خیمه پرده خیمه را انداخت گفتن خودش از در دیگر خیمه بیرون دوید هی میدود "مهلاً مهلا یابن الزهرا" خداحافظی کرد زمام مرکب را رها کرد امام حسین رفت. دیگه امام حسین رو ندید وداع دوم آن وقتی بود که اومد بالای بلندی رسید بالای تل زینبیه دید از همه طرف محاصرهاش کردند دیگه توان دفاع از خودش رو به حسب ظاهر ندارد خون از زخمهاش جاری حضرت دستور داد برگرد.
عقب عقب رفت.رو به قتلگاه پشت به خیمهها... وداع سوم آن وقتی بود که آمد توی گودی قتلگاه.. شنیدهاید روضه خوان غوغا کرد اشک ریخت از همه اشک گرفت ولی وقتی میخواست خداحافظی کنه هجوم آوردن به گودی گودال قتلگاه گویا دلش آرام نگرفت دیدن خم شد صورت به رگهای برادر گذاشت. رفت پی ماموریت خودش به کوفه و شام.. یه جمله دیگه عرض کنم آخرین وداعش، وقتی ماموریت را انجام داد با خیال راحت برگشت کربلا.. نوشتن سه روز کربلا موندن کار به جایی کشید امام سجاد دید اگر بمانن کسی از کربلا زنده بیرون نمیرود. لذا فرمود: عمه جان بگین آماده حرکت بشن این آخرین وداع دختر امیرالمومنینه.. غوغا کرده تو این خداحافظی.. "صلی الله علیک یا اباعبدالله و رحمة الله و برکاته"
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#استاد_میرباقری
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜👇
|⇦•روبه راه نشد....
#زمزمه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۳به نفس حاج محمد رضا طاهری •✾•
●━━━━━━───────
رو به راه نشد
یک جور از پا افتاد که پا نشد
از اون روز دیگه چشماش وانشد
وای وای..
مادرم نشست
چجوری زد که با یک ضرب دست
با هم دو تا گوشواره هاش شکست
*حضرت فرمود:جلو اومد سیلی تو صورتم زد. یجوری زد گوشواره هام شکست...مادرت داره روضه میخونه دیگه حالا میتونی آروم باشی؟...*
رو به راه نشد
یجور از پا افتاد که پا نشد
از اون روز چشماش دیگه وانشد
*فرمود: آه میکشی خدا برات ثواب تسبیح مینویسه ما ثواب نمیخوایم ما میخوایم با امام حسن آه بکشیم ..*
مادرم نشست یجوری زد که با یه ضرب دست
با هم دو تا گوشواره هاش شکست
آه آه ..
تو راه برگشت به خونه
دیدم چشماش رنگ خونه
*آخه هی التماس امام حسن میکرد*
با گریه میگفت که این راز عزیزم پیشت
بمونه
*نکنه چیزی به بابات بگی من این روزا دنبال اینم که غم از چهره ی علی بردارم..غیرتیا سادات منو ببخشید از مادرتون اینجور میگم ..*
کاش میشد چادر خاک آلود و
که زیر پاها بودو علی نبینه
کاش میشد زخم روی ابرومو
کبودیای رومو علی نبینه
غم روی غمه
روی قلبم آشوبه عالمه
که هرروزم صدتا محرمه
آه آه
مردنم کمه برا دردی که توی قلبمه
آخه زمین افتاد پیش چشم همه
آه آه
تو سینه دارم نهفته
هزار تا حرف نگفته
الهی که مادرتون
جلو چشما نیفته
*من دیدم شما ان شاءالله نبینید*
دیدم که دستاش و برده بالا
من قد کشیدم اما مادرم افتاد
دیدم که چادرشم شد پاره
آخ شکسته شد گوشواره
وای مادرم..
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_طاهری
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜
.
|⇦•باغبانی مثل من....
#روضه حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفس حاج #محمدرضاطاهری
●━━━━━━───────
باغبانی مثل من شرمنده از گل ها نشد
غنچه ی نشکفته ام گلبرگ هایش وا نشد
آشیانی را که با هم ساختیم آتش زدند
هرچه پیغمبر سفارش کرده بود اجرا نشد
*اصلاً اصل روضه اینجاست، خونه ای که پیغمبرحتی میخواد وارد بشه میاد اجازه میگیره، دست ادب رو سینه اش قرار میده میگه السلام علیکم یا اهل بیت النبوه، اصلاً روضه اینجاست ...*
پای نامحرم نباید باز میشد در حرم
با تمام قدرتم مانع شدم اما نشد
*بی بی میگه: "فَرَکَلَ البابَ بِرِجلِه"، نانجیب با لگد به در زد، میخوای بدونی کجا بود؟ "فَرَدَّهُ عَلَیّ"، در روی من افتاد، "و اَنَا حامِل"، من بار شیشه داشتم، در روی من افتاد، نانجیب ها از روی در رد میشدن، روضه ی حضرت زهرا تا اینجاش هم اگه بشنوی باید تا آخر عمرت دیوونه اش بشی..*
پای نامحرم نباید باز میشد در حرم
با تمام قدرتم مانع شدم اما نشد
*انگار بی بی این روضه ها رو داره برا گل پسرش مهدی میخونه..*
مادر!
ضربه ای با پا به در زد،
سخت پهلویم شکست
*هی گفت فاطمه از کی تا حالا من نامحرم شدم؟ چرا همش رو تو از علی میگیری گفت :علی !..*
ضربه ای با پا به در زد سخت پهلویم شکست
بعد از آن زهرا برای تو دگر زهرا نشد
پشت در افتاده بودم خصم در را میفشرد
یا علی گفتم که برخیزم ولی تنها نشد
بین آتش ناگهان دلواپس زینب شدم
دود میدیدم فضا را دخترم پیدا نشد
ریسمان را باز میکردم، اگر قنفذ نبود
با غلاف تیغ محکم زد به دستم، وا نشد
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_طاهری
#فاطمیه #حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•من بی تو بی کسم....
#مناجات وتوسل به #امام_زمان روحی له الفدا اجرا شده فاطمیه۱۴۰۳ به نفس حاجمحمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
من بی تو بی کسم دل من همزبان توست
سه شنبه ها دل من جمکران توست
محراب خالی تو پر از آهِ حسرت است
عالم در انتظار زمانِ از آنِ توست
*این شبا مخصوصا تو روضه های مادرش حضرت زهرا خیلی از خدا بخوایید برای ظهور و فرج امام زمان علیه السلام.این نشونه ها همه داره کامل میشه چشامون بازبشه که داریم میرسیم ان شاءالله به اون دوره حواسامون پرت نباشه ماضرر نکنیم اتفاقا داره میفته اما یهو یه اتفاقی نشه که بگیم ای داد بیداد آقامم اومد من هنوز ت خواب غفلم تو این شبا، زمانش همینه مخصوصا تو روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها به بی بی التماس کن که بی بی جان من رو برسون درِ خونه ی آقازاده ات..دست من رو بذار تو دست امام زمان..*
ما بی تو خسته ایم،تو بی ما چگونه ای؟!
این نغمه ی همیشگی پیروان توست
من را مران ز خود که به تو منتسب شدم
پیراهنِ سیاه تنِ من، نشان توست
من شکوه میکنم تو دعا میکنی مرا
این عادت نظر مهربان توست
وابستگی من به تو عین حقیقت است
تنها دلیل اشک من ،اشک روان توست
*اگه میتونم این شبا دو قطره اشک برا روضه های مادرت بریزم،اثر اشک های توست که به من اجازه میده بیام تو مجلس بی بی بنشینم*
باید برای تو چون اویس قَرَن شویم
وقتی که ذکر فاطمه ورد زبان توست
*اویس قَرن، میتونی اینطوری بشی؟ الان مادر بهش بگه نمیخواد حالا بری جلسه عه مگه میشه اینجا دیگه من خودم تشخیص میدم..اومد برا دیدن پیغمبر خدا گفتن تو مدینه نیست.اگر وایستی آقا فردا میادگفت نه من به مادرم وعده کردم باید برگردم ، برگشت امر مادر رو اطاعت کرد معطل هم نکرد که حالا من وایستم رسول خدا بیاد،پیغمبر اومد، گفت بوی اُویس من میاد. اینطوری زندگی کردیم که حالا اگر مثلا تو جلسه هم نباشیم دلمونم باشه امام زمان بگه بوی فلانی میاد تو جلسه دلش اینجاست. برا دلمونکه نمیاییم اینجا اومدیم که حضرت زهرا س نگاهمون کنه..*
امشب مسیر روضه ی ما دست مجتباست
امشب حسن رسیده خودش روضه خوان توست
*گفت اومد خدمت امام مجتبی حالا به طعنه بود یا دلسوزی بود نمیدونم..گفت: آقا من بابای شما رو هم تو این سن و سال دیده بودم اینقدر سر و روش سفید نشده بود.. چرا اینقدر محاسن شما زود سفید شده؟حضرت فرمود: آخه اون چیزی که من تو کوچه دیدم بابام علی همندید اگه بابامم دیده بود زودتر از من پیر میشد.*
این کوچه تا همیشه زخاطر نمیرود
این قتلگاهِ مادر قامت کمان توست
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#مناجات_با_امام_زمان
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_طاهری
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•من بی تو بی کسم....
#مناجات وتوسل به #امام_زمان روحی له الفدا اجرا شده فاطمیه۱۴۰۳ به نفس حاجمحمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
من بی تو بی کسم دل من همزبان توست
سه شنبه ها دل من جمکران توست
محراب خالی تو پر از آهِ حسرت است
عالم در انتظار زمانِ از آنِ توست
*این شبا مخصوصا تو روضه های مادرش حضرت زهرا خیلی از خدا بخوایید برای ظهور و فرج امام زمان علیه السلام.این نشونه ها همه داره کامل میشه چشامون بازبشه که داریم میرسیم ان شاءالله به اون دوره حواسامون پرت نباشه ماضرر نکنیم اتفاقا داره میفته اما یهو یه اتفاقی نشه که بگیم ای داد بیداد آقامم اومد من هنوز ت خواب غفلم تو این شبا، زمانش همینه مخصوصا تو روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها به بی بی التماس کن که بی بی جان من رو برسون درِ خونه ی آقازاده ات..دست من رو بذار تو دست امام زمان..*
ما بی تو خسته ایم،تو بی ما چگونه ای؟!
این نغمه ی همیشگی پیروان توست
من را مران ز خود که به تو منتسب شدم
پیراهنِ سیاه تنِ من، نشان توست
من شکوه میکنم تو دعا میکنی مرا
این عادت نظر مهربان توست
وابستگی من به تو عین حقیقت است
تنها دلیل اشک من ،اشک روان توست
*اگه میتونم این شبا دو قطره اشک برا روضه های مادرت بریزم،اثر اشک های توست که به من اجازه میده بیام تو مجلس بی بی بنشینم*
باید برای تو چون اویس قَرَن شویم
وقتی که ذکر فاطمه ورد زبان توست
*اویس قَرن، میتونی اینطوری بشی؟ الان مادر بهش بگه نمیخواد حالا بری جلسه عه مگه میشه اینجا دیگه من خودم تشخیص میدم..اومد برا دیدن پیغمبر خدا گفتن تو مدینه نیست.اگر وایستی آقا فردا میادگفت نه من به مادرم وعده کردم باید برگردم ، برگشت امر مادر رو اطاعت کرد معطل هم نکرد که حالا من وایستم رسول خدا بیاد،پیغمبر اومد، گفت بوی اُویس من میاد. اینطوری زندگی کردیم که حالا اگر مثلا تو جلسه هم نباشیم دلمونم باشه امام زمان بگه بوی فلانی میاد تو جلسه دلش اینجاست. برا دلمونکه نمیاییم اینجا اومدیم که حضرت زهرا س نگاهمون کنه..*
امشب مسیر روضه ی ما دست مجتباست
امشب حسن رسیده خودش روضه خوان توست
*گفت اومد خدمت امام مجتبی حالا به طعنه بود یا دلسوزی بود نمیدونم..گفت: آقا من بابای شما رو هم تو این سن و سال دیده بودم اینقدر سر و روش سفید نشده بود.. چرا اینقدر محاسن شما زود سفید شده؟حضرت فرمود: آخه اون چیزی که من تو کوچه دیدم بابام علی همندید اگه بابامم دیده بود زودتر از من پیر میشد.*
این کوچه تا همیشه زخاطر نمیرود
این قتلگاهِ مادر قامت کمان توست
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#مناجات_با_امام_زمان
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_طاهری
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•فاطمیه شده و.....
#قسمت_اول #روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج #مهدی_رسولی
●━━━━━━───────
یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری
آه آقای غریبم چقدَر غم داری
صاحب مجلس روضه، غم مادر دیدی
فاطمیه شده و اشک دمادم داری
درد بی مادری ای کاش مداوا میشد
بر درِ خانه ی خود بیرق ماتم داری
درد دل کن که نگویند غریبی آقا
بین این سینه زنان مونس و مَحرم داری؟
دل یعقوبیِ مادر ز فراقت خون است
یوسف مصر بقا، قصد سفر هم داری؟
گاه در کوچه و گه کرب و بلا میگویی
داغ یک پهلو و انگشتر خاتم داری
*منم بی مقدمه روضه بخونم..*
به قول حضرت آقا یکجا در قرآن کریم میفرماید که: اونم اگه حضرت جبرائیل باشه بازم محل اختلافه، اگر وجود حضرت جبرائیل باشه یکبار فقط بر غیر انبیا نازل شده، اونم وجود حضرت مریمه سلام الله علیها.یکبار فقط، اما درمورد صدیقه ی طاهره میفرمایند: مکرراً جبرائیل مخصوصا این چند روزه شرفیاب میشد محضر زهرای مرضیه، مکرراً.. اومد محضر امام صادق، گفت: آقاجان اعلی علمی که پیش شما هست اون علمی ست که لحظه ی آخر وجود نازنین پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین انشاء فرمودن دیگه درسته؟ علی الظاهر حرفش هم بیراه نیست، اولاً آخرین علمیه که پیغمبر به امیرالمؤمنین داده، یعنی دونِ علوم قبلی نمیتونه باشه، بالاتر از اونهاست، دوماً علمی که فرمود: از هر بابش هزار باب علم باز میشه، امام صادق یه نگاهی کردن بعد فرمودن: بله اون علم در نزد ما هست اما اون علم اعلی علم ما نیست. بعد گفت: آقا پس کدوم علم پیش شماست؟ آقا فرمودن: "عِندَنا مُصحَفُ فاطِمَه" صحیفه ی مادر ما پیش ماست، الهی قربونش بشم، روایت میفرماید: فاطمه ی زهرا میگفت و امیرالمؤمنین مینوشت. گاهی میومد خونه میگفت: فاطمه! امروز هم جبرائیل آمده بود؟ گفت: بله پسرعمو، چی میگفت؟ تا وقایع آخرالزمان رو به بی بی فرموده بود، بعد یه روزی امیرالمؤمنین آمد دید فاطمه داره گریه میکنه. فاطمه جان! چرا گریه میکنی خانم؟ گفت: آقا جبرئیل اینجا بود، خوب چی گفته مگه شما اینجوری گریه میکنی؟ فاطمه گریه ات یجوریه؟ یاد اون گریه های روزای اول مون افتادم، با بابات میومدیم خونه میگفتی این بچه در بطن من با من حرف میزنه.. گفت: اتفاقاً پسرعمو امروز ماجرا به کربلا رسیده...جبرائیل به من گفت با حسینم چه میکنن. حالا که حرف پشت در و دیوار شد من یه چند جمله ای بگم بعد بریم کربلا.. مادر ما، مادر ضعیفه ای نبود، آره والله، فرمود: پیغمبر ما قدرت چهل مرد جنگی رو داشت، فاطمه ی زهرا جزو شبیه ترین ها بود خَلقاً و خُلقاً به پیغمبر، وقتی هم مادر ما پشت در آمد، مادر ما ضعیفه نبود..*
مادر زنی نبود که بیخود فغان کند
پرسش ز در نما، ز چه این سان نوا کند؟
*میخوام بگم نانجیبا چجوری زدین این خانم زمینگیر شد؟ من میگم اگه مادر همون پشت در شهید میشد این همه اذیت نمیشد، یجوری زدنش، جلو چشای علی آب شد..*
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
*برا مادر بلند داد بزنید، شاید اون نانجیبا یجوری زدن پشت در تموم بشه، یه نگاه به غربت علی کرد، گفت: خدایا یه چند روز منو نگهدار..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_رسولی
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدِّ خم مهتاب شد
گریه ها میکرد امت شود بیدار حیف
از صدای گریه اش امت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید گوش عالم بشنود
ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشید
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
ما نمیدانیم، نعلُ السِّیف میداند چرا
مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد
نعل السیف چیه؟ بعضیا میگن نانجیب وقتی خواست بزنه شمشیر تو غلاف بود.. یعنی ضربه ها سنگین بود، بعضیا میگن نه، عبارت نعل السیف، رو خودِ غلاف شمشیر یه براده هایی از آهن کار میکردن، میگه هر کاری کردن دیدن دست از علی نمیکشه،.. صدا زد قنفذ برا چی وایستادی؟ یه نگاه کرد صدا زد..مغیره تو برای چی وایستادی؟ به آقای میانجی گفتن آقا بالاخره کی زد؟ اینا نوشتن مغیره بود، اونا نوشتن قنفذ، اونا نوشتن اون یکی ملعون، کی زد بالاخره مادر ما رو؟ میگه دیدن آقای احمدیِ میانَجی بلند بلند گریه میکنه، گفت همینقدر بهت بگم همه با هم زدنش...*
ما نمیدانیم، نعلُ السِّیف میداند چرا
مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد
*اگه کربلا نریم مادر گله میکنه، اگه کربلا نریم نمیشه، کربلا خیلی خبراست، وقتی پشت در اومد..*
دود بود و دود بود و دود بود
مادری در آتش نمرود بود
*برا مادر آروم گریه نکن، اگه گریه ات هم نمیاد آه بکش، بگو آه مادر، "نفَسُ المهمومِ فی ظُلمِنا تسبیح و هَمُّهُ لَنا عِبادَه"، وقتی پشت در آمد، امام مجتبی یه نگاه کرد، دید زینب یجوری داره مادرو نگاه میکنه، امیرالمؤمنین صدا بزنه حسنم زینب، زینبو بغل گرفت برگردوند، حالا بگم؟...*
یک نفر در میان گودال و
صد نفر میزدند زینب را
هر چه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را
قربون صدا زدنت
خیلی بی هوا زدنت
حالا روی چادرمه
خاک دست و پا زدنت
«حسیـــــن..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_رسولی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•فاطمیه شده و.....
#قسمت_اول #روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج #مهدی_رسولی
●━━━━━━───────
یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری
آه آقای غریبم چقدَر غم داری
صاحب مجلس روضه، غم مادر دیدی
فاطمیه شده و اشک دمادم داری
درد بی مادری ای کاش مداوا میشد
بر درِ خانه ی خود بیرق ماتم داری
درد دل کن که نگویند غریبی آقا
بین این سینه زنان مونس و مَحرم داری؟
دل یعقوبیِ مادر ز فراقت خون است
یوسف مصر بقا، قصد سفر هم داری؟
گاه در کوچه و گه کرب و بلا میگویی
داغ یک پهلو و انگشتر خاتم داری
*منم بی مقدمه روضه بخونم..*
به قول حضرت آقا یکجا در قرآن کریم میفرماید که: اونم اگه حضرت جبرائیل باشه بازم محل اختلافه، اگر وجود حضرت جبرائیل باشه یکبار فقط بر غیر انبیا نازل شده، اونم وجود حضرت مریمه سلام الله علیها.یکبار فقط، اما درمورد صدیقه ی طاهره میفرمایند: مکرراً جبرائیل مخصوصا این چند روزه شرفیاب میشد محضر زهرای مرضیه، مکرراً.. اومد محضر امام صادق، گفت: آقاجان اعلی علمی که پیش شما هست اون علمی ست که لحظه ی آخر وجود نازنین پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین انشاء فرمودن دیگه درسته؟ علی الظاهر حرفش هم بیراه نیست، اولاً آخرین علمیه که پیغمبر به امیرالمؤمنین داده، یعنی دونِ علوم قبلی نمیتونه باشه، بالاتر از اونهاست، دوماً علمی که فرمود: از هر بابش هزار باب علم باز میشه، امام صادق یه نگاهی کردن بعد فرمودن: بله اون علم در نزد ما هست اما اون علم اعلی علم ما نیست. بعد گفت: آقا پس کدوم علم پیش شماست؟ آقا فرمودن: "عِندَنا مُصحَفُ فاطِمَه" صحیفه ی مادر ما پیش ماست، الهی قربونش بشم، روایت میفرماید: فاطمه ی زهرا میگفت و امیرالمؤمنین مینوشت. گاهی میومد خونه میگفت: فاطمه! امروز هم جبرائیل آمده بود؟ گفت: بله پسرعمو، چی میگفت؟ تا وقایع آخرالزمان رو به بی بی فرموده بود، بعد یه روزی امیرالمؤمنین آمد دید فاطمه داره گریه میکنه. فاطمه جان! چرا گریه میکنی خانم؟ گفت: آقا جبرئیل اینجا بود، خوب چی گفته مگه شما اینجوری گریه میکنی؟ فاطمه گریه ات یجوریه؟ یاد اون گریه های روزای اول مون افتادم، با بابات میومدیم خونه میگفتی این بچه در بطن من با من حرف میزنه.. گفت: اتفاقاً پسرعمو امروز ماجرا به کربلا رسیده...جبرائیل به من گفت با حسینم چه میکنن. حالا که حرف پشت در و دیوار شد من یه چند جمله ای بگم بعد بریم کربلا.. مادر ما، مادر ضعیفه ای نبود، آره والله، فرمود: پیغمبر ما قدرت چهل مرد جنگی رو داشت، فاطمه ی زهرا جزو شبیه ترین ها بود خَلقاً و خُلقاً به پیغمبر، وقتی هم مادر ما پشت در آمد، مادر ما ضعیفه نبود..*
مادر زنی نبود که بیخود فغان کند
پرسش ز در نما، ز چه این سان نوا کند؟
*میخوام بگم نانجیبا چجوری زدین این خانم زمینگیر شد؟ من میگم اگه مادر همون پشت در شهید میشد این همه اذیت نمیشد، یجوری زدنش، جلو چشای علی آب شد..*
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
*برا مادر بلند داد بزنید، شاید اون نانجیبا یجوری زدن پشت در تموم بشه، یه نگاه به غربت علی کرد، گفت: خدایا یه چند روز منو نگهدار..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_رسولی
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدِّ خم مهتاب شد
گریه ها میکرد امت شود بیدار حیف
از صدای گریه اش امت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید گوش عالم بشنود
ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشید
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
ما نمیدانیم، نعلُ السِّیف میداند چرا
مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد
نعل السیف چیه؟ بعضیا میگن نانجیب وقتی خواست بزنه شمشیر تو غلاف بود.. یعنی ضربه ها سنگین بود، بعضیا میگن نه، عبارت نعل السیف، رو خودِ غلاف شمشیر یه براده هایی از آهن کار میکردن، میگه هر کاری کردن دیدن دست از علی نمیکشه،.. صدا زد قنفذ برا چی وایستادی؟ یه نگاه کرد صدا زد..مغیره تو برای چی وایستادی؟ به آقای میانجی گفتن آقا بالاخره کی زد؟ اینا نوشتن مغیره بود، اونا نوشتن قنفذ، اونا نوشتن اون یکی ملعون، کی زد بالاخره مادر ما رو؟ میگه دیدن آقای احمدیِ میانَجی بلند بلند گریه میکنه، گفت همینقدر بهت بگم همه با هم زدنش...*
ما نمیدانیم، نعلُ السِّیف میداند چرا
مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد
*اگه کربلا نریم مادر گله میکنه، اگه کربلا نریم نمیشه، کربلا خیلی خبراست، وقتی پشت در اومد..*
دود بود و دود بود و دود بود
مادری در آتش نمرود بود
*برا مادر آروم گریه نکن، اگه گریه ات هم نمیاد آه بکش، بگو آه مادر، "نفَسُ المهمومِ فی ظُلمِنا تسبیح و هَمُّهُ لَنا عِبادَه"، وقتی پشت در آمد، امام مجتبی یه نگاه کرد، دید زینب یجوری داره مادرو نگاه میکنه، امیرالمؤمنین صدا بزنه حسنم زینب، زینبو بغل گرفت برگردوند، حالا بگم؟...*
یک نفر در میان گودال و
صد نفر میزدند زینب را
هر چه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را
قربون صدا زدنت
خیلی بی هوا زدنت
حالا روی چادرمه
خاک دست و پا زدنت
«حسیـــــن..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_رسولی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇