eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.6هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
13.6هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── *کجا بودن اون چهار هزار شاگرد درِ خونت آتیش گرفت؟ غربته! کی گفته امام صادق علیه السلام یار داره...سدیر صیرفی میگه:آقا دستمو گرفت گفت بریم بیرون. من هی گفتم آقاجان جهاد کنیم. ببین مساجد پره مسلمانه. حب شما همه عالمو گرفته. گفت چقد من یار دارم؟ گفتم ده هزار، گفت ده هزار تا! گفتم آقا صد هزار تا. آقا فرمودن: صد هزار تا! گفتم آقا بلکه جماعتی در همه کره زمین امروز به فرمان شمان... امام صادق علیه السلام لبخند زد. گفت باشه من میرم بیرون با من میای ؟ با آقا رفتم. میگه اومدیم اومدیم رسیدیم یه جایی کنار برکه ای میگه دیدم یه چوپانی داره یه گله کوچیکی رو میچرونه. گفت: والله اگه تعداد این بزغاله ها ما یار داشتیم قیام می کردیم. میگه آقا رد شدن عمداً ایستادم شمردن، دیدم هفده تا بیشتر نیستن....* *ریختن تو خونه امام صادق علیه السلام اینا هم عادتشونه. آدم که میخواد بره در خونه یکیو آتیش بزنه که خبر نمیکنه. بی خبر اومدن پشت در خانه. اهل خونه، زن و بچه همه مشغول کار روزمره بودن یهو دیدن آتیش از در خانه بلند شد. تا غلاما، امام صادق، مردان خانه بیان بیرون، میگن آتش سرایت کرد به دهلیز. وارد خانه شد. تا وارد خانه شد این دختر بچه ها ترسیدن از این حجره به اون حجره شروع کردن دویدن. بالاخره با یه زحمتی آتش خاموش شد. اما دیدن امام صادق علیه السلام وسط آتیش قدم برمیداره صدا میزنه.." أَنَا اِبْنُ أَعْرَاقِ اَلثَّرَى أَنَا اِبْنُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ "یه گوشه نشست... * عادتش بود. می بینی داره درس میده چشمش میفتاد گوشه مجلس، میگفت درس تعطیله. چی شد آقا داشتی درس میدادی به ما؟ می فرمود: ابا هارون مکفوف اومده. هارون بیا جلو، «چشمش به روضه خون افتاده». صدا میزد.. درس تعطیله ابا هارون. بیا بشین برامون روضه بخون. روضه میخوند صدا زد ابا هارون اینجوری روضه نخون. آقا بد گفتم. بی ادبی کردم؟ گفت: نه اینجوری مقید روضه نخون. با تکلف روضه نخون. چیکار کنم آقاجان؟ میگفت دور همدیگه جمع میشید، دور قبرش جمع میشید زبون می‌گیرید اون جوری برا من روضه بخون... * گفت آقا چرا گریه میکنی؟ الحمدلله بخیر گذشت. حالا چیزی نشده. نه دامنی سوخته. نه دختری زمین خورده. ما از اهل حرم سوال کردیم. به خودت قسم یه تار مو از سر این بچه ها کم نشده. چرا گریه میکنی آخه ؟ یه نگاه کرد گفت: اینا مشکلی نیست. من برا چیز دیگه ای گریه میکنم. برا چی گریه میکنی؟ گفت دارم برای این گریه میکنم من بودم شما بودین آتیش مهار شد چشمی به این بچه ها نیفتاد. بزرگترا بودن.. اما هنوزه هنوزه این دخترا دارن میلرزن. دارم به این گریه میکنم بمیرم برا عمه هام....تا خبر عباس اومد زینب شروع به کار کرده. گره معجر ها رو محکم کرده تا ذوالجناح برگشت دیگه زینب سلام الله علیها صدا زد کلثوم عجله کن. بچه ها اگه گوشواره ای چیزی پیشتون هست بدید. عمه چیکار داری میکنی؟ صدا زد الآنِ بیاد. ذوالجناح که اینجوری برگشته دیگه صدا از داداشم نمیاد. الآنِ برسن. تا بی بی همه اینا رو جمع کنه.. بذار امشب اینجوری روضه بخونم....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── بار اول سلام کرد حضرت روش رو ازش برگردوند. سلامو جواب داد اما روش رو ازش برگردوند. پیرمرده گفت: یه بار دیگه دارن طوافت میدن می برنت. گفتم چیکار کنم؟ گفت بگو آقا بحق مادرت زهرا سلام الله علیها. میگه تو اون طواف آخر گفتم آقا تو رو بحق مادرت زهرا سلام الله علیها روتو برنگردون. آقا فرمود: چرا کاری می کنی ما ازت رو بر گردونیم. لذا به این مادر همشون یجورِ دیگه ای ارادت دارن...پسرش جوادالائمه هم همینطور بود... موفق اومد دوان دوان گفتش یا امام رضا علیه السلام من تا حالا اینطوری پسرتو با این حال ندیده بودم. ببین چیکار داره میکنه؟ هی مشت میزنه رو زمین، چشا کاسه ی خون شده هی میگه آتیش تون میزنم، از خاک بیرون تون میکشم. حضرت رضا علیه السلام اومد فرمود: عزیز دلم چه کسی رو میخوای بیرون بکشی آتیش بزنی؟ یه نیگا به بابا کرد گفت: بابا آخه مادرم زهرا سلام الله علیها چه گناهی داشت؟ چرا درِ خونه اشو آتیش زدن؟ چرا سیلی تو صورتش زدن؟* هی زمین خوردم و هی ناله زدم وا اُمّاه! دارم از کوچه عجب خاطره هایی پسرم مثل آن چادر خاکی شد عبایت خاکی مثل زهرا سرم آمد چه بلایی پسرم مادرم را پسرش برد سوی خانه ولی من سوی خانه روم با چه عصایی پسرم *یه مقدار بیشتر راه نبود از کاخ مأمون تا خونه امام رضا علیه السلام. میگن پنجاه مرتبه حضرت رو زمین نشست. گاهی تعادل از دست می داد و زمین میخورد. هی صدا می زد آه جیگرم! آه پسرم!* «ازاین جا حواس ها جمع باشه امام رضا علیه السلام داره روضه میخونه....» سر نهادم به روی خاک که از جدم حسین برده ام ارثِ غریبَ الغربایی پسرم آب هم گر بدهی باز دلم می سوزد شده این حجره عجب کرب و بلایی پسرم جوادم!جگرم پاره شد اما بدنم پاره نشد کَس نزد بر سر من سنگِ جفایی پسرم دو ماه با این روضه ها گریه کردی شب آخره : دست و پا می زنم و سینهٔ من نیست دگر زیر پا و لگد بی سر و پایی پسرم گریه بر بی کفن کرب و بلا کن در قبر چون که بند کفنم را بگشایی پسرم *صلی الله علیک یا اباعبدالله..هر جایی اسم کفن بیاد ناخودآگاه باید بگی ای حسین....ای بی کفن حسین...* *اباصلت میگه اون لحظه آخر یه وقت دیدم یه آقازاده مه سیمایی وارد حجره شد. اول حواسم پرت بود سوال کردم آقا! شما کی هستی ؟ من که همه درهای حجره رو بسته بودم. فرمود اباصلت حواست کجاست؟ اون خدایی که یه لحظه منو از مدینه به توس میاره قادر نیست از در ِ بسته منو وارد کنه؟ فهمیدم جوادالائمه ست. سلام کردم گفتم آقاجان خیلی وقته بابات منتظره... رفقا نکته اینجاست، امام رضا علیه السلام تا این لحظه میگن حضرت همش می خوابید تو حجره تو بستر. حتی سر سفره که اومده بودن با غلاما معمولا غداشونو میخوردن نتونست بنشینه. اینقد حالش بد بود. این سمی که به امام رضا علیه السلام دادن یه سهم مهلکی بود. اما اباصلت میگه تعجب کردم. تا نگاه امام رضا علیه السلام به علی اکبرش افتاد، تا نگاهش به جوادالائمه علیه السلام افتاد. یه وقت دیدم انگار جون به پاهای امام رضا علیه السلام اومد. از جا بلند شد دوان دوان تا جلو در اومد. تا دست، گردن جوادش انداخت افتاد روی زمین. من میگم درستم همینه. آدم نگاهش به جوونش میفته جون میگیره...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. # روضه و توسل به حضرت جواد الائمه علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── *تو خردسالی جواد الائمه به امام رضا خبر رسوندن. چهار سالش بود جوادالائمه. آقا! ما تا حالا هیچ موقع حال جوادتو اینطوری ندیدیم. بیا خودت نگاه کن. حضرت دوان دوان اومد. دید چشاش غرقابه ی خونه. داره اشک میریزه. هی مشت محکم رو زمین میزنه. هی صدا میزنه "و الله لاخرجن هما و لاحرقن هما". بیرون تون میکشم، آتیش تون میزنم. امام رضا ع میدونه چه خبره ها. دوید بغلش کرد عزیز دلم. چه کسی و میخوای بیرون بکشی آتیش بزنی؟ صدا زد..بابا !ساعت ها تو فکرم آخه مادرم زهرا چه گناهی داشت؟ چرا سیلی تو صورتش زدن؟ تو روضه حضرت زهرا س آروم نباشی ها. اگه نمیتونم ام گریه کنی دستور امام صادقه، فرمود: روضه مادرم مثل مادر بچه مرده داد بزن... امام رضا ع بغلش کرد، چشماشو بوسه زد... حالا دلتو بیار پای این روضه.آقا! یا امام رضا ع ازت معذرت میخوام دارم از علی اکبرت میخونم...* دست و پا می زنی و همسر تو دست افشان اشک می ریزی و او هم لب خندان دارد علت هلهله زهراست که می دانستند دم آخر پسر فاطمه مهمان دارد *مقتل کبریت احمر هم نوشته: میگفتن مادرش بالاسرشه، یجوری هلهله کنید فاطمه بشنوه. کنار گودالم میشنوید.* کاش آرام تنت را به سر بام برند کاش میشد که بفهمند تنت جان دارد زیر خورشید تنت سوخت ولی می دانم که لبت زمزمهٔ جدیَ العُریان دارد * ابی عبدالله نذاشت بدن پسرش زیر آفتاب بمونه. کبوترا رو فرستاد. همه اومدن بالاسر بدنش بال به بال هم دادن.... سه تا بدن سه روز و سه شب رو زمین بود. یکی بدن ابی عبدالله و یکی بدن موسی بن جعفر... یکی بدن جوادالائمه... اینجا کبوترا اومدن بدن آفتاب نخوره. رو بدن موسی بن جعفر هم اینقد گل ریختن. من بمیرم برا اون بدنی که زینب ایستاد، گفت: حسین!، اگه بهم اجازه بدن امروز روز تلافی کردنمه. اجازه دادن؟ من از شماها می پرسم؟ اجازه دادن؟ نه والله! فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ...یه عده ریختن توی گودال...* خواهری نیست تو را تا که ببیند بر خاک بدنت ردّ سُم تازه ی اسبان دارد دختری نیست تو را تا که ببیند در تشت خیزران قصد مصاف لب و دندان دارد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜.👇
.👆 علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── برای روضه نشستیم و روضه‌خوان آمد صدا گرفته و غمگین و ناتوان آمد نشست و گفت سلامٌ علیکَ یا عطشان سلام حضرتِ لب تشنه روضه‌خوان آمد سلام حضرت شَیْبُ الْخَضیب، مقتلها نوشته‌اند چه بر روزگارتان آمد نوشته‌اند مقاتل که ظهر روز دهم چه روضه‌ها که زِ داغ بر زبان آمد سه سیب را سه هدف را سه تیر کافی بود سه بار حرمله هربار با کمان آمد نوشته‌اند که شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش در فغان آمد نوشته‌اند مقاتل که عصر عاشورا بلند مرتبه‌ای خسته، نیمه جان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی بریده باد زبانم ولی سنان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی به قصد حنجره‌ات شمر همچنان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی میان هَروله زینب دَوان دوان آمد یکی به دشنه تو را زد یکی به نیزه ولی یکی به قصد تَبَرک عصازنان آمد هنوز داخل گودالی و تنت بر خاک رسید خولی و در دشت بوی نان آمد برای بردن انگشتر قیمتی‌ات همین که غائله خوابید ساربان آمد خسته بود آقا تازه روی مرکبش، نشسته بود آقا میزدن سنگ سرش، شکسته بود آقا خسته بود آقا تک و تنها رفت که صدای گریه توو، خیمه بالا رفت دم رفتن طرفِ، خیمه‌ی زنها رفت تک و تنها رفت تنهایِ تنها بود، تنهایِ تنها رفت آرومِ جونِ من، زیرِ دست و پا رفت هرکی از راه اومد، سرنیزه خرجش کرد پیشِ همه زینب، از خولی خواهش کرد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•گفتم بدون مایه... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ گفتم بدون مایه فطیر است کارمان بی‌مرتضی و فاطمه گیر است کارمان *گفتم اینا هم باید با ما همراه بشن نمیشه توی این شهر همه با ما بیعت کردند غیر از علی و فاطمه ...باید کاری کنیم که علی هم با ما بیعت کنند..* گفتم زِ یارِ غار حمایت کند علی باید به زور هم شده بیعت کند علی از این جهت روانه شدم سمت خانه‌اش گرد آمدیم پشت درِ آشیانه‌اش *یه عده رو جمع کردند.. حدود سیصد نفری شدیم اومدیم پشت در خانه امیرالمومنین به این نیت که از علی بیعت بگیریم .علی هم با ما باید همراه بشه. من اینجوری میگم رفت گشت توی مدینه همه اراذل و اوباش رو جمع کرد. هر کی از علی کینه به دل داره بیاد امروز میخواهیم بریم در خونهٔ علی ..خیلی‌ها خوشحال شدند فهمیدند امروز روزشه...به همهٔ این سیصد نفر هم قبلش که اینها را جمع کرد، گفت هرکس هر چی میتونه همراه خودش بیاره ؛ همه با دست پر اومدند. هر کی تونست تازیانه آورد هیزم و چوب آورد بعضیا شمشیر آوردند ..طرف حساب علیه.. مرد عادی که نیست .از اینطرف قراره بیعت بگیریم یا قراره بجنگیم؟ چه خبره؟؟ آخه برای بیعت که اینهمه آدم نمیبرن ..اینهمه که دست پر نمی‌آیند.* پشت سرم مهاجر و انصار آمدند حتی به یاری‌ام در و دیوار آمدند هر لحظه، لحظه بیشتر و بیشتر شدیم در پیشِ چشم فاطمه سیصد نفر شدیم گفتم علیِ خانه‌نشین را خبر کنید مثل بقیه بیعتِ بی‌دردسر کنید گفتم که ختم قائله در دست حیدر است بیعت علی اگر نکند کار ابتر است آمد صدای فاطمه از پشتِ در به گوش می‌گفت از امامت و حقِّ پسرعموش *پشت در اومد ..دید خیلی پشت در شلوغ شده . از این طرف همه دارن داد میزنند که یا از خونه بیرون میایی یا خونه و اهلش رو به آتش میکشیم؛ از اینطرف یه خانمی حامله پشت در اومده داره حرف میزنه. داره میگه شما غدیر رو فراموش کردید. علی با شما بیعت نمیکنه..* حکم ولایت ازلی را به ما نداد یک تار موی شخصِ علی را به ما نداد گفتم به حال خویش نباید رها شود وقتش رسیده شعله‌ی آتش به‌ پا شود در بین دود فکرِ علی بود فاطمه همواره گرم ذکرِ علی بود فاطمه *گفتم هیزما رو بیارید ..هیزم را آوردند در رو به آتش کشیدند. معاویه جات خالی بود پشت در خونه ی علی..در توی شعله داره میسوزه ...دیدم پشت در فاطمه داره علی علی میگه..* گرم حمایت از علیَش عاشقانه بود تنها علاجِ کار فاطمه تازیانه بود قبل از آنی که لگد به در بزنند لای در وقتی باز شد تازیانه رو گرفتند از بین در هی با تازیانه به بازوی فاطمه می‌زدند. *دیدید یه نفر میخواد در رو باز کنه اگه یه نفر پشتِ در باشه دستش رو حایلِ در می‌کنه در باز نشه. همین که دیدند دستش حایله که این در باز نشه اونقدر با تازیانه به بازو زدند در وا شد..* کاشانه‌اش همین‌ که پُر از بوی دود شد با تازیانه بازوی زهرا کبود شد... مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده حسینیه امام خمینی (ره) ۱۴۰۲ به نفس حاج‌مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *علی گشنگی می کشید به شما گشنگی نمی داد. چرا تنهاش گذاشتید؟ خانم مدینه رو ریخت بهم. خانم دست بردار! ای جانم به این مادر...یه کاری کرد با این زن ها، از محضر خانم بلند شدن رفتن خونه هاشون. دونه دونه مردا بر میگشتن خانه. می دیدن نه اوضاع خونه عادی نیست. چی شده؟ شنیدم امروز رفتید عیادت فاطمه. عیادت رفتید؟ مرد حسابی! نامردا چجوری زدید فاطمه رو ؟ مردم بخدا مادر ما ضعیفه نبود. مادر ما شبیه ترین ها به پیغمبر بود. مادر ما بیخود فغان نمی کرد. چجوری زدید فاطمه رو؟ امروز رفتیم دیدیم از جاش بلند نمیتونست بشه. من نزدم بخدا! تو نزدی باشه اما شما نگاه کردید زدنش. ریخت بهم مدینه رو. مردا از خونه ها اومدن بیرون. تو مسجد نشسته دید اون یکی هم آمد اون یکی اون یکی، چی شد؟ گفت خونه ما رو هم ریخته بهم فاطمه. این دست برنمیداره ها. تا کار بالا گرفت، سران فتنه آمدن. گفت من گفتم میزنمیش دیگه دست میکشه. گفت چیکار کنیم؟ گفت فقط یه راه مونده بریم عیادتش. دهن مردمو ببندیم. گفت راه نمیده. گفت من بلدم راهشو. بذار الآن علی برا نماز میاد، به علی رو میزنیم. بخدا از در و دیوار سخت تر همینه. علی! میخوایم بیایم عیادت فاطمه. بمیرم براش، یه بار نگفت شما نبودید درِ خونه ی من هیزم آوردید؟ شما نبودید درِ خونه ی من خانمم رو زدید. فرمود: باید با خانم در میان بذارم. امیرالمومنین وارد حجره شد سلام عزیز دلِ زهرا. سلام امیرالمومنین فاطمه... چیزی میخوای بگی علی جان؟ گفت: عزیزم اینا به من رو زدن. تا گفت به من رو زدن فرمود:" اَلبَیْتُ بَیْتُک و أنا أمَتُک..." بگو بیان قربونت بشم حرف حرف توئه تو این خونه. حالا تصور کنید شما، در وا شد. یه دستش تو دست حسنش یه دستش تو دست حسینش. صدا زد فضه منو بپوشون. وارد حجره شدن فرمودن: آقاجان الهی قربونش بشم نتونست روشو برگردونه، صدا زد فضه رومو برگردون. دوباره روبروش نشستن، صدا زد فضه بازم رومو برگردون. فاطمه چرا اینجوری میکنی؟ ما اومدیم تمومش کنیم هرچی بوده. امروزم بعضیا ازاین حرفا میزنن ها. توبه نکرده میگن هرچی بود تموم شد. نه! اهل فتنه! اگه توبه کردید باشه، کو توبه؟ هرکاری کردن بی بی کوتاه نیومد. بلند شدن رفتن، تا خونه خالی شد صدا زد پسر عمو! جانم فاطمه جان! فرمود: امرت بجا رسید آقاجان؟ فرمود بله فاطمه جان! شرمندتم. ببخشید! صدا زد علی جان! حالا من ازت یه خواهش دارم. آخرین تیر ترکش رو فاطمه ی زهرا میخواد بزنه به سران فتنه... چکار کنم فاطمه؟ فرمود: علی جان! اینا تو تشییع من نمیان ها. چه کنم فاطمه؟ علی! شب غسلم بده. علی! به قول رزمنده ها، یه خشم شبی زد به اینا، یه خشم شبی زد فاطمه ی زهرا. صدا زد شب غسلم بده. شب کفنم کن. شب دفنم کن. چقد سخت شد برا امیرالمومنین این وصیت...* من گرک هر دردیمی؛ سنن بیلیدیم بیلمدیم… من گرک غسلون ورن ساعت؛ اولیدیم اولمدیم یارالی زهرا گت؛ سنی تاپشیردیم آلها… *روضه ی شب آخر شد...* کَلِّمینی یه کمی حرف بزن علی نمیره کَلِّمینی حرف رفتن نزنعلی میمیره *زهرا رو دستای امیرالمومنین یه نگاه به چپ و راست کرد. خدایا! کسی نیست فاطمه رو از من بگیره. یهو دید دستانی شبیه دستان پیغمبر، علی! دخترمو برگردون. حالا بریم کربلا.. من یه آقایی میشناسم کربلا. یه شیرخواره رو دستاش. یا حسین... وسط میدان! کار به یه جایی رسید صدا آمد: دَعَهُ یا حسین...* رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند «حالا بلند صدا بزن حسین...» مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
|⇦•و دستان علی... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ علي بود وَ قلبي که به اندازه ي يک فاطمه غم داشت، علي بود وَ بازوي کبودي که ورم داشت وَ دستان علي بر گل زخم بدن فاطمه اش خورد، علي زنده شد و مرد، نفس در دل او حبس شد و سوخت، علي چشم به چشمان گلش دوخت، وَ آن بغض که در سينه نهان داشت رها شد، دوباره قد او خم شد و تا شد، وَ روح از بدنش رفت و جدا شد، سرش را به روي شانه ي ديوار زد و زار زد و گفت:، نگفتي به علي فاطمه يک بار، از اين زخم وَ از قصه ي ديوار، از اين اذيت، آزار، از اين سينه و از لطمه ي مسمار، خدايا چه کند حيدر کرار؟ همه عالم هستي، فغان گشت و ز آه دل آن رهبر مظلوم، وَ از اشک يتيميّ حسين و حسن و زينب و کلثوم، به جز زمزمه ي ريختن آب، از آن خانه صدائي به سما رفت، که تا عرش خدا رفت، صداي طپش يک دل خسته، که بندش شده پاره وَ از ريشه گسسته، صداي کمرِ کوه، که از غصه شکسته فقط آه کشيد آه، علي با مدد فاطمه استاد روي پا، وَ چنين گفت به اسما، بريز آب به روي گل حيدر، ولي سعي کن آرام بريزي که ياسم شده پرپر، بريز آب ولي سعي کن آرام بريزي که گلم خسته ي خسته است، بريز آب ولي سعي کن آرام بريزي، که پهلوش شکسته است.که بازوش شکسته است. علي شست تنش را، و َبا گريه چنين گفت به زهرا: شدي پرپر و اين شهر نفهميد، که گل طاقت اين اذيت و اين همه آزار ندارد، تو رفتي و علي يار ندارد، وَ در مردم اين شهر طرفدار ندارد، گذشت از من و تو قصه ولي کاش به گلبرگ شقايق بنوسيند، که گل تاب فشار در و ديوار ندارد *شب شب سختیه اصلا همه مصیبتا مال امشبه فقط من جایی ندیدم زینب امشب کجا بوده.. شاید علی به بچه هاش به حسن و حسینش گفت: بچه ها شما فقط کارتون امشب همین باشه فقط مواظب زینب باشین فهمیدین چی گفتم؟ من و اسماء این بدنو غسل میدیم فقط شماها کارتون این باشه مراقب زینب باشین.زینب نباید خون ببینه،زینب نباید بازوی شکسته ببینه،الان بچه ست الان نباید ببینه،حالا بعد میبینه،زینب نباید این صحنه ها رو ببینه..ولی بذار زینب ببینه بذار زینب نگاه کنه غسل شبونه رو یاد بگیره.. بذار زینب غسل زیر پیراهنو یاد بگیره..بذار زینب غسل بدن شکسته رو بلد بشه،یه شبی این غسل به دردش میخوره زن غساله اومد این بدنو غسل بده دیدن عقب عقب داره فرار میکنه. کجا؟ من این بدنو غسل نمیدم همه جای این بدن شکسته است.همه جای این بدن سیاهه یهو بی بی بدو بدو اومد.کار خودمه ها من اون شب که مدینه بابام بدن مادرمو غسل میداد دیدم..بلدم چجوری غسل بدم بابام اینجوری غسل میداد..بابام به اسماء میگفت اسماء آروم آب بریز..* «اسماء بریز آب روان بر روی گل برگ گلم» علي شست تنش را، و َبا گريه چنين گفت به زهرا: شدي پرپر و اين شهر نفهميد، که گل طاقت اين اذيت و اين همه آزار ندارد، تو رفتي و علي يار ندارد، وَ در مردم اين شهر طرفدار ندارد، گذشت از من و تو قصه ولي کاش به گلبرگ شقايق بنوسيند، که گل تاب فشار در و ديوار ندارد. مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
. |⇦•گر به زهرا برسد... سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۲ به نفس حاج حسن کاشانی ●━━━━━━─────── از کرامت بر جبینِ ما همه ثبت کن هذا محبُ الفاطمه نامه ی احوال نوکرها به دست فاطمه ست آنقدر می بخشد او نوکر خجالت می کشد گر به زهرا برسد نامه ی ما نیست غمی هر کسی بچه ی بد را زده مادر نزده *امیر عالم هستی فرمود: دنیا با بلا پیچیده شده. دیدی توی خانواده یه بچه ناخلف دارن از چشم خواهرمیوفته، از چشم برادرمیوفته، از چشم بابا میفته، اما وقتی میری سر سجاده میبینی مادر همش میگه بچه ام، بچه بدم باشه برا مادر، بچه ست.. امشب برا ما مادری کن..* «چادرت را بتکان روزی ما را بفرست» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•تماشای رخسار ماهت... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج عباس واعظی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بیا سیر امشب نگاهت کنم تماشای رخسار ماهت کنم نگاه تو را از خدا خواستم من از دار دنیا تو را خواستم تمنای دستان سرد منی تو دلگرمی من، تو مرد منی *یه وقت خجالت نکشی من میدونم بابام بهت چی گفته صبر باید میکردی* بیا چاره‌ی حال پروانه کن بیا گیسوان مرا شانه کن اگر گیسوانم بهم ریخته کمی کار خانه سرم ریخته که اینگونه دلگیر کرده تو را؟ چه کَس اینچنین پیر کرده تو را؟ به امر پیمبر عمل می‌کنی بمیرم که زانو بغل می‌کنی *بابام فرمود صبر کن داری صبر می کنی ولی من دارم میبینم داری آب میشی علی * ببینم تو را رو به‌ راهی علی بمیرم برایت الهی علی غمت را روی شانه‌ام برده‌ام نگو از غریبی مگر مُرده‌ام مدینه اگر نیست گریان تو منو بچه‌هایم به قربان تو به دنیاپرستی عمل می‌کنند شنیدم تو را کم محل می‌کنند *اعتنات نمی کنن عیب نداره خودم هستم علی جان* اگر بی‌قراری به مسجد نرو اگر غصه داری به مسجد نرو کنار منو بچه‌هایم بمان همین جا نماز جماعت بخوان تو مولای والا مقام منی بدان تا قیامت امام منی اگرچه درِ خانه‌ات هم شکست علی خانه‌‌ی تو بهشت من است در خونمونو عوض می کنم به شرطی نیای و در و باز کنی *تو دیگه نیا تو یه بار اومدی برا هفت پشتم بسه.. زهرا زهرا* مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
|⇦•فاطمه جانم سنی نداشتی... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳به نفس حاج‌محمد رضا بذری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ فاطمه جانم سنی نداشتی چقدر پیر میروی شرم از قد هلالِ تو، حالم گرفته است کِز کرده خاطرات تو را میکند مرور یک گوشه خانه دار تو ماتم گرفته است جز چند تکّهٔ کفن بین بقچه چیست بر دیده میگذارد و محکم گرفته است بانو گمان نمیکنی اندازه ی تو را تابوت ساز خانه کمی کم گرفته است فاطمه جانم! بوسه حسین بر کف پای تو می زند امشب برای عمر کَمَت دم گرفته است لحظه به لحظه غسل تو را پیر میشوم از زندگی نفس به نفس سیر میشوم با زخم بال و پر زدنت سرخ گشته است گلبرگهای یاسمنت سرخ گشته است درلحظه های شستنِ از زیر پیروهَن مثل غروب پیروهَنت سرخ گشته است فاطمه جان ! چندین و چند جای تن تو شده کبود چندین و چند جای تنت سرخ گشته است اما این زخم سینه بدقِلِقی می کند هنوز سرباز کرده و کفنت سرخ گشته است *امام صادق علیه السلام میفرماید:بعد از اینکه میخ به سینه ی مادر ما رفت هر نفسی که مادر ما میکشید خون از سینه اش میومد..حالا یبار دیگه بگم..* این زخم سینه بد قلقی میکند هنوز سرباز کرده و کفنت سرخ گشته است وا شد گره از روسریت وای بردلم از زیر گوش تا دهنت سرخ گشته است *هنوز رد سیلی رو صورتت هست فاطمه جان..* از بس که آستین به دهن گریه میکند از بغض صورت حسنت سرخ گشته است از غصه سر به چوبه ی تابوت می زنم جان میکَنم من از تو ولی دل نمی کَنم زهرا ! چه کُند میگذرد شستشوی تو نیمه شب است تازه رسیدم به موی تو فاطمه جانم! به هیچ چیز نیازی نداشت حتی قبر نگو مزار ندارد بگو نیاز نداشت تو رو به قبله نبودی که قبله رو به تو بود نماز خواندن تو سمت و سو نیاز نداشت ملاک شستن دست علی ز ماندن بود و گرنه پیکر تو شستشو نیاز نداشت *اگر یکی از، دنیا بره بعد از جان دادنش هر قسمتی از بدنش جدا شد باید با خودش دفن بشه حتی ی تار مو یا یه تکه ناخن امشب براتون بگم سخت ترین غسل ها غسل بدن سوخته است.. چون حین غسل پوست میاد..* مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ...رفقا برادرا اگر یه دردی داری یه گرفتاری داری یه حاجتی داری سفره، سفره ام البنینه‌ها نباشه سفره امشب جمع بشه بری بیرون بگی یادم رفت گرفتاری دارم پول ندارم می‌خواستم برم کربلا یادم رفت رفیق الان دارم میگم روضه ام البنین یعنی از قدیم هر کسی هر گرفتاری داشت مادرا یه سفره می‌انداختن یه روضه خون دعوت می‌کردن یه روز ام البنین می‌خونی، پسرم مریضه، مادرم مریضه رفیقم درد داره.. آخه سر سفره ام البنین دو دست قلم شده ی عباس حاجت‌ها رو امضا می‌کنه.. وسط روضه می‌گم همانطوری که مادرت برا حسین گریه می‌کرد به ما اشک چشم بده میگن سنگدل‌ترین آدما با گریه ام البنین گریه می‌کرد.گفت بشیر یه سوال دارم ازت من می‌دونم چه پسری بار آوردم میگی عباس من رو کشتن باشه قبول اما من می‌دونم چه شیر دلاوری برا حسین بار آوردم.. بذار براتون یه خاطره‌ای بگم شروع کرد تعریف کردن لحظه‌ای که همه از مدینه رفتند هی عباس می‌خواست منو بغل کنه خداحافظی کنه، هی من می‌رفتم یک قدم عقب‌تر مادرما دلم برای بچه‌ام پر می‌زنه داشت می‌رفت اما تا میومد بغلم کنه می‌رفتم عقب. گذاشتم همه که رفتن قافله رفت یک پیکی فرستادم، گفتم عباسمو صدا کنید بگیدکارش دارم پیک رسید به قمر بنی هاشم آقا جان مادرت خانم ام البنین صدات زده. قمر بنی هاشم تعجب کرد مادرم منو یک عمر برا این لحظه بار آورده چطور الان صدام زده ابی عبدالله یه نگاه کرد، عباسم مادرمون را معطل نگه نداریا برو ببین خانم چی میگه. میگه برگشت از اسب پیاده شد مثل همیشه خاضعانه مقابل مادر؛ جانم مادر! تا ایستاد مقابل مادر دیدن مادر بغلش کرد حالا بیا بغل من. عباس هی اومدی بغلم کنی عقب رفتم حسین اونجا وایساده بود عزیز دلم حسین مادر نداره.. لحظه آخر دوباره صدات زدم عباسم خوب به ذهنت بسپار الان که داری از مدینه میری، داری با حسین میری اگه خواستی برگردی نکنه بدون حسین برگردی.. یعنی بشیر عباسم رو سفیدم کرده اما می‌دونم چه شیری پرورش دادم هیچ کسی جرأت رو درو شدن با پسر من را نداشته پسر من شیر عرب بود یه همچین پسری ، یه همچین علمداری برا حسین بار آورده بودم بگو ببینم چه جور عباسم را زدند؟ گفت خانم راست میگی کسی جرات نداشت رو در روش بایسته اول چهار هزار تیرانداز دوره اش کردند امام زمان فرمودند: هرجا اسم عموم عباس برده بشه من سراسیمه میام..از قدیم میگن چند تا روضه رو بلند بلند گریه کنید یکی روضه ی علی اکبره چون ابی عبدالله شروع کرد بلند بلند داد زدن. هفت بار شروع کرد فریاد زدن؛ یه جام بالاسر عباسه، تا ابی عبدالله گفت:" الان انکسر ظهری" دیدن همه دشمن شروع کردن کف زدن، شروع کردن هلهله کردن تیر زدن به چشمش. ام البنین! دستاشو قطع کردن، خانم قبل از اینکه بره، بهت بگم همه طوره می‌خواست بره بجنگه اما لحظه آخر از تو خیمه دختر ابی عبدالله اومد مشک را آورد گفت عمو العطش تمام خیمه بلند شده* مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
🔰راه و رسم اقتباس در مداحی اقتباس‌های محمود کریمی، چه ظرافت‌ها و دلالت‌های هنری دارد...⁉️ 📌 🎙حاج محمود کریمی، در یکی از مراسم‌های اخیر هیئت «رایةالعباس»، درباره توجه مداح به گنجینه آوا و نوای ایرانی و اقتباس از آن در هیئت صحبت می‌کند. 🔻همچنین از تازه‌ترین مداحی اقتباسی خود رونمایی می‌کند که خطاب به حضرت ابوالفضل (ع) است.این اقتباس و صحبت‌های ایشان، بهانه‌ خوبی است تا مسئله‌ اقتباس را در آثار او مرور و بررسی کنیم. 🔸پیشتر در فرسته‌ای جداگانه، چند نمونه‌ از اقتباس‌های ایشان را مرور کرده‌ بودیم؛ 🔹 اما درباره جزئیات و ظرایف این اقتباس‌ها و فرق آن با تقلیدهای غیرهنری برخی مداحان، صحبت نکرده بودیم. 🔸در این فرسته، قصد داریم جزئی‌تر و دقیق‌تر به ویژگی‌ اقتباس‌های حاج محمود کریمی از موسیقی بپردازیم. ویدئوی صحبت‌های ایشان درباره اقتباس هنری، برای اولین بار است مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم ■■■■■■■کانال ایتا 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/madahanpirbakran ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج🌸