#شور و
#زمینه
#حضرت_رقیه
دله. من لبرزیه درد و ماتمه
از غمای بی عدد خونه دلم
من و بردن وسط بزم شراب
از این اتفاق. بد خونه دلم
بگو با دوریه تو چیکار کنم
بگو با چشای تر چیکار کنم
کمرم خم شده و راست نمیشه
بگو با درد کمر چیکار. کنم
با با جونم. بابا جونم. بابا جونم
نفسم بالا نمیادش دیگه.
نفسم. بند اومده زیره لگد
بابا دخترت رو زجر بی حیا
می رسید هر جا به قصد کشت می زد
یه جوری سیلی زدش به صورتم
که نموند دندونه سالمی برام
به گمونم که دیگه خوب نمیشه
ورم و کبودیه زیره چشام.
بابا جونم. بابا جونم. بابا جون
بعد تو با غصه هم مسیر شدم
بعد تو همسفره سرت شدم
با این قد کمون و موی سفید
خیلی من شبیه مادرت شدم
با خودت ببر دیگه رقیه رو
درده سر شدم واسه خواهره تو
ساربون سیلی می زد به صورتم
با همون نگینه انگشتره تو
بابا جونم. بابا جونم. بابا جون
#رضا_نصابی✍ ۱۴۰۳
قابل اجرا در
#شب_سوم_محرم