(مامان ۲ساله) یه روز سر ناهار بودیم؛ یه لقمه غذا می‌خورد. یه دور، دور ما می‌چرخید. دوباره غذا، دوباره چرخش، و یک‌دفعه! گررررریه و دهن خونی فاطمه.😢 تو دور آخر متاسفانه ضربه فنی شد و با سر به پایین مبل برخورد کرد و نتیجه‌ش شد کبود شدن بالای لب، زخم شدن لب بالا و یه زخم داخل دهن که فکر می‌کردیم زود و بی‌دردسر خوب می‌شه... چند روز اول راحت غذا می‌خورد... در واقع مثل قبل... با بازیگوشی و نه چندان با میل... هنوز شیر خوردن به راه بود و می‌دونست اگه غذا نخوره شیر هست.🤦🏻‍♀ چیزای ترش رو نمی‌خورد، زخمش رو می‌سوزوند. تیلیت می‌خورد ولی بعد هر لقمه می‌گفت آاااااخ و آب می‌خورد... کم‌کم وضع بدتر شد. عروسی شهرستان دعوت بودیم و رفتیم. اونجا دیگه اذیت زخمش به اووووجش رسید. به طوری‌که حتی یه دونه (بدون اغراق😢) برنج هم نمی‌تونست بخوره. یکی دو بار که امتحان کرد، خورد به زخمشو جیغ و گریه😞... دستشو می‌برد می‌زد به زخمش و جیغ می‌کشید و می‌گفت اووووخ و گریه می‌کرد. فقططططط شیر می‌خورد... تمام زمان مراسم رو بغل من بود و حتی بغل بابا هم نمی‌موند. گرسنه می‌شد و دوست داشت غذا بخوره، ولی نمی‌شد. به پیشنهاد عمهٔ فاطمه، براش بستنی گرفتیم. خداروشکر خورد😭 بعد دو روز و نیم غذا نخوردن واقعا جای شکر داشت. برگشتنی هم یه کم تونست کیک بخوره و ما ذوق زده بودیم از دیدن غذا خوردنش.😭 برگشتیم و زخم دهنش کم‌کم خوب شد. ولع داشت به همهٔ غذاها... مدام از ما درخواست غذا (همممممم) داشت. این برای ما که خیلی کم پیش می‌اومد خودش درخواست کنه، عجیب بود.😳 و عجیب‌تر اینکه خیلی کم می‌اومد سراغ شیر! منی که اونقدر مستأصل شده بودم سر از شیر گرفتنش و یه بار هم قبل دو سالگی شروع کردم بودم کمش کنم، ولی نشده بود، دیدم که: عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. گفتم بذار یه قرار بذاریم باهم که فقط واسه خواب شیر بدم... وقتی هم که طی روز درخواست شیر می‌کنه، می‌گم هر وقت خواستی لالا کنی شیر می‌دم... اونم می‌گه باشه😄 حتی گاهی شده چون سیر بوده خودش خوابیده، نیازی به شیر نبوده.😜😃 هنوز این فرایند از شیرگیری😥 کامل نشده ولی خیلی این لطف خدا بعد اون زخم، شیرین بود... انقدری به شیر وابسته بود که فکرشم نمی‌کردم حتی بتونم کمش کنم بدون کشمکش.🤦🏻‍♀ ولی خب بدون اینکه من حواسم باشه، از یه زخم و حال بد، یه راه‌حل خوب برای شرایطمون جور شد. شکر که نخوایم هم حواست بهمون هست.❤️ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif