«بهشتی که هر چی بخوایم، داره.»😍
#پ_شکوری
(مامان
#عباس ۶سال و ۳ماهه،
#فاطمه ۴سال و ۹ماهه،
#زینب ۱سال و ۷ماهه)
بچهها سه تایی توی هال مشغول تماشای شبکه پویا بودن و منم اومدم توی اتاقم. در رو قفل کردم تا چند دقیقهای برای خودم داشته باشم.😉
بیشتر روزها در حد دو سه بار، ده دقیقه یا یه ربع زینب هم با عباس و فاطمه مشغول بازی میشه و من میتونم تنهایی توی اتاق به کارای خودم برسم. گاهی هم دو سه روز یه بار یه ساعتی شبکه پویا میبینن و زینب هم یه ربعی میشینه میبینه و بعدم سراغ منو میگیره و میاد در میزنه.👶🏻
توی زمان خلوتیای که پیدا کرده بودم، دفترم رو برداشتم و محاسبهٔ کارهای دیروزم و یه مقداری هم کارهای امروزم رو نوشتم و بعدش شروع کردم به قرآن خوندن.
سورهٔ طور، آیات جذابی، دربارهٔ توصیف بهشتی که به متقین وعده داده شده و…
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ ﴿۲۱﴾
«کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروی از آنان ایمان اختیار کردند، فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق میکنیم؛ و از (پاداش) عملشان چیزی نمیکاهیم؛ و هر کس در گرو اعمال خویش است.»
به اینجا که رسیدم، گفتم خدایا یعنی میشه من و بچههام و خانوادهم هم همگی جمع بشیم توی بهشت؟🥲
بعد یهو یاد صحبتهای دیشب فاطمه، قبل خواب افتادم!
داشت میگفت که دوست داره وقتی رفت بهشت چه چیزایی برای خودش داشته باشه (قبلاً به بچهها گفته بودم که هر کی توی این دنیا به حرفای خدا گوش بده و آدم خوبی باشه، میتونه بره بهشت و توی بهشت هر چیزی که دلش بخواد، هست.😍)
میگفت:
«مامان دوست دارم یه انبار پر از شیرینی داشته باشم و بتونم کلی شیرینی بخورم
به جای صبحانه، خوراکیهای خوشمزهٔ میانوعده رو بخورم و هر وقت هر غذایی دوست داشتم بخورم.😅
کلی شکلات بخورم و لازم نباشه مسواک بزنم و دندونامم خراب نشه.🤭
اتاقم یه دکمه داشته باشه که وقتی میزنمش، یهو کل اتاق مرتب بشه و لازم نباشه خودم مرتبش کنم.😍
یه کاری کنم که اژدهاها از دهنشون به جای آتیش، گل بیاد بیرون، بعد یه اژدها بیارم توی اتاقم تا همه جا رو پر از گل کنه.
دوست دارم هزار تا صورتی داشته باشم و شبا موقع خواب بغلشون کنم. (صورتی اسم عروسک خرگوشیشه🐰)
دوست دارم برم پیش حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) که اسمم شبیهشونه و بعدشم به خدا بگم که حاج قاسم و آقا رو بیاره پیشم تا از نزدیک ببینمشون...
و یه خونهٔ دیگه هم کنار خونهٔ خودم بسازم که تو و بابا و عباس و زینب هم بیاید اونجا و پیشم باشید.🥰»
گفتم:
- آره قربونت برم، توی بهشت همهٔ اینها رو خدا بهت میده❤️ فقط باید توی این دنیا به حرفای خدا گوش بدی و کارای خوبی بکنی.
+ چطور حرفای خدا رو بشنوم و بفهمم چیکار کنم؟
- خدا همهٔ حرفاش رو توی یه کتاب برامون فرستاده و میتونیم بخونیم و بفهمیم چیکار باید کنیم، میدونی اسمش چیه؟
+ نه!
- قرآن دیگه، مثلاً همین سورهٔ توحیدی که شبا قبل خواب میخونی، یه سوره از قرآنه.
+ پس مامان از فردا وقتی قرآن میخونی، بلند بخون و به منم بگو خدا چی میگه.🥰
بالاخره بعد از چند تا آروزی دیگه که هر بار میگفت این دیگه آخریه، راضی شد که بخوابه و زینب هم خوابید.
(عباس جاش توی این گفتگوی باحال خالی بود البته. چون اتاقهامون کوچیکه و نمیتونیم همگی توی یک اتاق بخوابیم و هالمون هم خیلی سرده،❄️ به خاطر همین، شبا برای خواب، عباس با باباش توی یه اتاق میخوابن، من و فاطمه و زینب هم توی اون یکی اتاق.)
داشتم فکر میکردم چقدر زندگی قشنگ میشه با این نگاه😍 و چقدر توصیفهای خدا از بهشت توی قرآن قشنگه. حتی تصورش هم حال آدم رو خوب میکنه.
منم مثل فاطمه، گاهی میشینم به سختیها و محدودیتهای این روزهای زندگیم فکر میکنم و به کارایی که دوست دارم بکنم ولی یا فرصت نمیشه،😰 یا شرایطش نیست و…
و توی دلم میگم: خدایا یعنی میشه سختیهای این روزای بچهداری رو ازم قبول کنی🥹 و اون دنیا بهم توفیق ورود به بهشت و همنشینی با انبیاء و ائمه و شهدا رو بدی؟ میشه هر چی دوست دارم توی بهشت بهم بدی؟ میشه کمکم کنی آدم خوبی باشم و به حرفات گوش بدم تا بیام بهشت؟!...
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif