امسال مثل هرسال اما متفاوت تر... آدم توی ماه رمضون همیشه دلش میخواد افطاری بده🥺 مخصوصا تولد کریم اهل بیت(ع)، تو فکر بودم امسال چه کار کنم که همسرم گفت: هزینه ای که هر سال برای افطار میذاشته رو قسمتی اش رو برای غزه فرستاده... بچه های مادرانه مشغول افطاری ساده بودند که گفتم منم میام کمک، صبح روزی که قرار به افطاری ساده توی پارک بود، رفتم سبزی و هویج گرفتم تا برای بچه های کوچیک مون که ساندویچ نمیتونن بخورند، سوپ بذارم. گندم ها رو گذاشتم بپزه، با دخترم سبزی ها رو پاک کردیم. ساعت نزدیک 2 ظهر شد... رفتیم کمک برای ساندویچ ها، دخترم و دخترای همسن ش مشغول کمک بودند. وسط کار بودیم که دیدیم فلافل ها برکت کرده و نون و کاهو و خیارشور کم اومده، رفتم خریدم و صاحبخونه مهربون شست و اماده کرد. بعد آماده شدن ساندویچ ها، من و دخترم رفتیم برای افطار خودمون چای و سوپ و سبزی و... اماده کردیم و زیرانداز برداشتیم و رفتیم پارک. دخترم مسئول چسبوندن پرچم اسرائیل زیر کفش بچه ها شد. پسرم استفاده لازم رو برد و با هر دو پاش پرچم اسرائیل رو لگدمال می‌کرد. یه کم سرماخورده و بیحال بودم،ولی با دیدن شور و انگیزه دوستان،کنارشون موندم تا افطار... ادمهای مختلف می اومدن و بچه‌های تبیین میرفتن باهاشون صحبت میکردن، بچه ها هم یه طرف مشغول نقاشی بودن. دم افطار حال و هوای خوبی بود با پخش ربنا و اذان... خدا از دوستان مون قبول کنه خیلی زحمت کشیدن. در اخر هم که افطاری پخش شد و پارک خلوت شد،سفره پهن کردیم و افطار کردیم. جمع کردن زباله ها هم، فرهنگ بالای دوستامونو نشون داد. @madaranemeidan