eitaa logo
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
707 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
187 ویدیو
44 فایل
🌱 امام خمینی(ره): «.... اگر در طول انقلاب وفاداری و عواطف و حضور زنان در میدان های مختلف، در راه پیمایی‌ها و انتخابات‌ها نمی بود، یقینا این حرکت عظیم مردمی، نمی توانست این گونه شکل پیدا کند.» مدار مادران انقلابی(مادرانه) ارتباط با ما: @M_borzoyi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠روشنگری با نوه ها این روزهای آخر نزدیک به انتخابات،با نوه هام رفتم توی روستا یه دوری بزنیم و تبیین کنیم... توی راه هر کسی رو می‌دیدیم در مورد انتخابات صحبت میکردیم... مامور گاز منو که دید با شوخی گفت: باز انتخابات شد و خانوم آقا حسین کارشو شروع کرد... گفتم:اثرگذاری تبلیغات شما برای مشارکت حداکثری خیلی بیشتره... شماها حافظ آب و برق و گاز خانه های ما هستین،اگر مراقبت های شما نباشه و اتصالی برق توی خونمون اتفاق بیفته باید چیکار کنیم؟!نشتی گاز...قطعی آب و... صاحب مغازه ای که جلوی مغازشون داشتیم صحبت میکردیم اومد جلو و گفت: دستت درد نکنه حاج بی بی که انقدر قدرشناس هستی... مامور گاز گفت: من فقط یه نظری دارم...چرا زمان مناظرات انقدر روحانی رو میکوبن؟!مگه چیکار کرده؟؟ جواب دادم: احسنت،پس نقطه اشتراک داریم. حرف منم همینه...مگه روحانی چیکار کرد؟!روحانی فقط خرابکاری کرد!! بحث به اقتصاد خراب رسید...گفتم کسانی که پول زیاد دارن بیشتر از وضع اقتصادی مینالن...من کسایی رو میشناسم که با وجود اینکه حتی یک کیلو برنج توی خونه ندارن،بچه به بغل برای روشنگری میرن و زانوی غم به بغل نگرفتن... مامورین گاز و برق اومدن توی مغازه که نوشابه بگیرن، به صاحب‌مغازه گفتم:بخاطر عیدغدیر،هر چی خوردن مهمان من‌..من حساب میکنم و ازشون فاصله گرفتم. رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به جمع خانوم ها...میگفتن ما اصلا نمیدونیم به کی رای بدیم؟! گفتم:تلویزیون ببینید و از اطرافیانتون بپرسید... گفتن:ما هر چی مناظرات رو دنبال می‌کنیم بازم چیزی دست گیرمون نمیشه...تو به ما اصلح معرفی کن؟ گفتم:نه!!!من کلی تحقیق کردم و کلی زحمت کشیدم... با کلی اصرار کاندید موردنظرم رو گفتم. یکی گفت:داری رای جمع میکنی؟؟! رو کردم بهش و گفتم: من دارم برای مشارکت حداکثری تلاش میکنم... یکی از بین جمع گفت:من رفتم از مشهد جنس بیارم،کلی افزایش قیمت خورده بود...الان هم که خریدم و آوردم،مردم نمی‌خرن ازم...میگن چقدر گرونه!! +آیا اگر شما رای ندین،بهتر از این میشه؟! _من که نگفتم نمیرم رای بدم... +با رای دادن وضعیت هممون بهتر میشه.. ایشون هم پذیرفت و گفت من با بچه هام و اقواممون میام رای میدم. خوشحالم که تونستم قدمی بردارم. ان شاءالله بحق امام حسین(ع) اصلح انتخاب بشه... @madaranemeidan
💠 حیات‌ کشورم‌ یا‌ حیاط‌ خانه‌‌ام؟ دیشب از مراسم عزاداری که برگشتیم رفتم توی حیاط که لباس‌های شسته شده را پهن کنم. چشمتان روز بد نبیند. انگار بمب ترکانده باشی وسط حیاط... یا خدا! اینجا کی به این روز افتاده؟! افتادم به جان حیاط!!! اوضاع حیاط فجیع‌تر از آن بود که ملاحظه ساعت را بکنم و بگویم: "مگه روز رو ازت گرفتن که نصف شب هوس نظافت کردی؟" مثل فرفره می‌چرخیدم و آت و آشغال ها را جمع میکردم. بچه‌ها هم دور و برم می‌پلکیدند و بازی می‌کردند. چطور بعضی‌ها می‌گویند انتخابات اثری در ما ندارد؟! وقتی حتی در بهم ریختگی خانه ما اثر دارد!!!🤪 یعنی فقط جای آن حاج خانم‌های کوچه‌های روشنگری خالی بود، وقتی با لهجه شیرین سبزواری نوازش‌مان می‌کردند و می‌گفتند: "بو خودا شما دیوَنَیِه. بِیشینه د سر خِنه زندگیتا. مشکلات کشور ما حل نَمَرَه. اینا همشا دزدن. اینا خادشا هر کی ر باخاهن از مین صِندوق بِدِر منن. بِرِه به بیچه‌ها و خِنِه زندگیتا برسه." توی ذهنم به حاج‌خانمهای شیرین‌زبان سبزواری می‌گویم: "حاج خانم! اگه وسط همه بهم‌ریختگی‌های حیاط خونه ت بایستی و بگی اینجا خیلی بهم ریخته‌اس و درست‌بشو نیست، هیچ وقت حیاط خونه ت سروسامون پیدا نمی‌کنه... وسط بهم‌ریختگی‌های کشورمون هم، اگه سرمون به کار خودمون بند باشه و آیه یاس بخونیم، اوضاع‌مون روبراه نمی‌شه. مگه اینکه بلند بشیم و یه کاری بکنیم." وقتی دنبال کشورم راه افتادم، خانه‌ام یادم رفت. آخر کشورم اگر به خطر بیفتد، خانه‌‌ی من هم نابود می‌شود، هر چند زیبا و ترتمیز باشد. @madaranemeidan
🌹 ایده‌هایی برای پویش مردمی "زائر اربعین، یاور فلسطین" ۱. خودرو شخصی یا کاروانی‌مان را مزین کنیم به پرچم فلسطین و نمادهای مقاومت. ۲. در مسیر پیاده‌روی اربعین کوله‌پشتی‌هایمان را مزین کنیم به پیکسل، پرچم یا چفیه فلسطین، اسم و عکس شهدای مقاومت، پوسترهای مقاومت فلسطین و جنایات اسرائیل، جملات مفهومی و تامل‌برانگیز درباره ارتباط کربلای امروز و دیروز و شمرهای زمانه و.... ۳. هدایایی که به زائران بزرگ و کوچک اربعین می‌دهیم، نماد و نشانه‌هایی از مقاومت فلسطین به همراه داشته باشد، به همراه جملات به زبان عربی درباره امتداد کربلا و مقاومت فلسطین و وحدت جهانی برای ظهور و... ۴. یک بسته مدادرنگی و کاربرگ‌های نقاشی با موضوع فلسطین تهیه کنیم، به هر موکبی که رسیدیم بساط نقاشی و رنگ‌آمیزی برای بچه‌های ایرانی و عراقی و... فراهم کنیم. ۵. نامه رهبر عزیزمان به جوانان اروپایی را همراه با ترجمه عربی و توضیحاتی پیرامون آن در مسیر پیاده‌روی اربعین توزیع کنیم. ۶. در مسیر پیاده‌روی اربعین پرچم فلسطین و ایران و عراق را حمل کنیم. ۷. عکسها و جملاتی از مقاومت مردم فلسطین و جنایات اسرائیل علیه زنان و کودکان غزه و بازتاب اعتراضات دانشجویان اروپایی در حمایت از مردم غزه را در مسیر پیاده‌روی اربعین توزیع کنیم. ۸. نامه‌ای خطاب به مردم عالم در لزوم حمایت از مردم غزه و شناخت عرصه کربلا و عاشورای این زمان، بنویسیم و با ترجمه عربی درون پاکت بگذاریم و توزیع کنیم. ۹. در بین راه یا در موکب‌ها و طول مسیر و در محل تجمعات مختلف، چالشهایی برای تبیین ماجرای غزه برای بزرگسالان یا کودکان انجام بدهیم لااقل برای هم‌وطنان خودمان. ۱۰. کچ یا اسپری همراه داشته باشیم برای کشیدن پرچم اسرائیل روی زمین در مسیر پیاده‌روی یا جلوی موکب‌ها (با اجازه صاحب موکب) که زیر پای زائرین قرار بگیرد. ۱۱. برگه‌های پاسخ به شبهات پیرامون فلسطین چاپ و توزیع کنیم. ۱۲. اگر خودمان زائر اربعین نیستیم، دور هم جمع شویم و هدایایی با نمادهای مقاومت تهیه کنیم و بدهیم به زائران اربعین برای توزیع در مسیر پیاده‌روی. مثلا ساخت تسبیح فلسطین، تل و گلسر با نمادهای فلسطین (مثل زیتون و هندوانه)، خرید پیکسل و پرچم، چاپ پوستر و عکس شهدا برای روی کوله‌ها و.... ۱۳. چنانچه توان مالی داریم جهت تهیه هدایای مقاومت، به شماره کارت زیر پول واریز کنیم. به نام فائزه ده‌نبی 6104337357819349 ۱۴. هر ایده‌ای که به ذهن خودتان می‌رسد .... @madaranemeidan
نمونه محصولاتی با نماد مقاومت فلسطین جهت تهیه یا تولید بعنوان هدایای اربعین @madaranemeidan
نمونه محصولاتی با نماد مقاومت فلسطین جهت تهیه یا تولید بعنوان هدایای اربعین @madaranemeidan
همراه داشتن عکس شهید مقاومت "اسماعیل هنیه" در مسیر پیاده‌روی اربعین 😭 @madaranemeidan
💠 توفیق اجباری!! قرار بود دوستام برای مسیر پیاده روی اربعین واسه بچه های عراقی هدیه هایی با موضوع غزه آماده کنن... اما من متأسفانه نتونستم همراهیشون کنم و از این توفیق محروم شده بودم... روزی که مراسم دعای ندبه تو خونمون برگزار کرده بودیم،قرار شد دوستام که میخواستن هدیه درست کنن، بعد دعا بمونن و با هم هدیه ها رو آماده کنن. دعا که تموم شد، یه کم که آشپزخونه رو سر و سامون دادم، نشستم کنار دوستان و با هم هدیه ها رو آماده کردیم. میگفتم منم دوست داشتم باهاتون همکاری کنم ولی نمی‌تونستم. حالا هدیه ها خودشون اومدن خونمون تا منم بی نصیب نمونم. 😊 @madaranemeidan
💠بعد از سه سال انتظار ۳ ساله دلم مونده تو راه نجف تا کربلا 🥺 هرسال از اول محرم تا آخرماه صفر فقط و فقط کارم شده اشک و آه و دعا... همش میگم امام حسین جان من رو سیاه رو هم بطلب بیام پابوست و بتونم شیرینی این راه رو منم تجربه کنم... ولی قسمت و روزی این بنده حقیر نمیشه😔 یک روز گروه رو چک میکردم که دیدم بچه های گروه درحال آماده کردن هدایا با نماد فلسطین هستن که وقتی مشرف میشن کربلا،توی راه پیاده روی این هدایا رو به یاد بچه های غزه به دختربچه ها و پسربچه های عراقی بدن... با خودم همش میگفتم کاش بتونم منم یه کمکی توی درست کردن این هدایا بکنم... تا اینکه یک روز دوستم به من پیام داد و گفت اگر میتونی بیا بریم گلسر درست کنیم.منم باجون و دل قبول کردم 😍 روز اول خیلی منتظر موندیم تا وسیله ها به دستمون برسه وخیلی دیر شد،نمیتونستم بیشتر بمونم و باید به خونه برمیگشتم...خیلی دلم شکست که چند ساعت معطل شدیم و آخر بی فایده بود... روکردم به خدا و گفتم دمت گرم سه ساله که منو توی انتظار زیارت گذاشتی...حالا هم که خواستم با کمک کردن تو تهیه این هدایا مرهمی به این دل آزرده بزنم سعادت این رو هم ازم گرفتی... اشکال نداره بازم هزار مرتبه شکرت❤️ صبح جمعه توی ندبه ی مادری شرکت کردم،بعد از دعا و صرف صبحانه دو تا از دوستان اعلام کردن هرکی دوست داره و میتونه توی درست کردن گلسرها کمک کنه بمونه... خوشحال شدم و گفتم من میمونم!! و با درست کردن این هدایا دلم رو راهی سرزمین عشق کردم.🥺 @madaranemeidan
💠نذر کودکان عراقی خیلی دلم میخواست پیاده روی اربعین خودم برم ولی امسال هم قسمتم نشد... ولی مثل هرسال چون دلم اونجا بود.دلم میخواست برای بچه های عراقی یه هدیه ای آماده کنم تا ازشون تشکر کنم... میخواستم برم کمک دوستان که داشتن هدیه آماده میکردن که شبیه پرچم فلسطین بود ولی داشتن یه بچه ۵ ساله یه بچه ۲.۵ ساله که دارم از پوشک میگیرمش و یه نوزاد ۸ ماهه اجازه نمی داد برم خونه دوستام. ولی خودم تو خونه گل های نمدی درست کردم و به کش چسبوندم و برای پسر ها هم پیکسل گرفتم خیلی برام لذت بخش بود همه رو به مامانم دادم که فردا راهی بشن برای بچه های عراقی ... کاش اسم منم توی لیست زائر های آقا نوشته بشه 🥺🥺 @madaranemeidan
فایل بروشور چرا فلسطین؟ برای توزیع در سفر اربعین (ویژه ایرانی‌ها) @madaranemeidan
در مسیر پیاده‌روی هیچ جا روی زمین نمی‌گذارمش... امروز زمانی‌ است که پرچم فلسطین باید در اهتزاز باشد. @madaranemeidan
یک سینی کوچک گرفته بود توی دستش و به زائر ها آب تعارف میکرد پدرش هم کنارش ایستاده بود...‌ جلو رفتم و از او اجازه عکس گرفتم پدرش که دید دارم از خادم کوچولویش عکس میگیرم جلو آمد و پرچم فلسطین را از دستم گرفت و داد دست پسرش! حالا پرچم فلسطین جای آن آب های گوارا را گرفته بود و داشت توی دست های پسرک عراقی جایش را پیدا میکرد. @madaranemeidan
گوش به فرمان رهبرم... غرق در این افکار بودم که، یه عمر صدا زدم وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد.... حالا رهبرم، حکم دادن برای کمک به لبنان، به هر طریقی که در توان داریم.... انگار حالا زمانش به این طریق برای من رسیده .... سلام بر حزب الله سلام بر مقاومت سلام بر جبهه حق علیه باطل هرچند تحفه ای بیش نیست ولی تنها امید اینه که خدا خیر و برکتش رو روانه ی این زنجیر طلا کنه که کمکی برای جبهه ی مقاومت لبنان بشه... فقط جهت اینکه شایـــــــــــــــــــــــد عزیزی ترغیب بشه روایت میفرستم وگرنه روسیاهی بیش در این عالم نیستم😔 و هرچی دارم از صدقه سری اهل بیت و معبودم هست ... @madaranemeidan
💠 کمک به جبهه مقاومت با هنر خیاطی ☝️این پیام از مادری به دستم رسید که دارد هفته‌های آخر بارداری‌اش را سپری می‌کند. این عشق الهی است، حق لایتناهی است @madaranemeidan
خبر خوش روز بسیار پرکاری داشتم... باید به جلسه ی مدرسه ی بچه ها میرفتم... همسرم تا فردا شیفت بودن برای خونه خرید داشتم و دست تنها بودم. ساعت ۵ تا ۸ شب هم کلاس خیاطی داشتم. بالاخره تا شب همه کارامو کردم ساعت نزدیک ۹ شب بود و توی راه برگشت به خونه بودم که خواهرم زنگ زد و خبر داد که ایران به اسرائیل حمله کرد. کنارم توی تاکسی یه خانم کم حجاب نشسته بود،وقتی صدای منو شنید پرسید چی شده؟! منم براش توضیح دادم. گفت: باید از اول حمله میکرده! منم باب گفتگو رو باز کردم... هرچی بیشتر باهاش حرف زدم بیشتر خوشم میومد ازش... فقط ظاهرمون متفاوت بود وگرنه یه گپ صمیمی چند دقیقه ای رو باهم داشتیم! به خونه رسیدم ۳ تا دخترم توی خونه بودن داشتن بالا پایین میپریدن از خوشحالی !!! دختر ۶ سالم میگفت: مامان ایران اسرائیل رو تیر تپر کرده 😁 همون موقع بود که دوستم زنگ زد و خبر داد که جلوی مسجد جامع کاروان خودوریی هست،ازشون خواستم بیان دنبالمون و باهاشون رفتیم. یه حس غرور داشتیم. با این خبر کاملا خستیگم از بین رفت و به کل فراموش کرده بودم که اون روز من نه نهار خورده بودم نه شام!!! @madaranemeidan
بیداری سیاسی دهه نودی ها🥺😍 بعد از شهادت شهید رئیسی عزیز دختر ۸ ساله ام همش ازم میپرسید : مامان؟ کی امام زمان میاد؟ کی امریکا نابود میشه؟ و... شهید هنیه که ترور شد سوالاتش بیشتر شد... از اسراییل،از فلسطین،از امام زمان(عج)و... از روزی که سید حسن نصرالله عزیز ناجوانمردانه شهید شد دخترم هر روز با چفیه عربی به مدرسه میرفت! میگفت چفیه نماد مقاومت مردم فلسطینه، من برای اینکه نشون بدم همیشه همراه مردم فلسطین هستم با چفیه میرم. اینجور مواقع که انتخاب های درستی میگیره همراهیش میکنم. اون شب مشغول انجام تکالیفش بود که گوشی رو باز کردم دیدم تو خبرها نوشته موشک های ایران تو راه اسقاطیله 😍 توی خونه با دخترم تنها بودم و به خاطر اسباب کشی هنوز تلویزیون رو وصل نکرده بودیم. چند تا کانال معتبر رو بررسی کردم دیدم خبر واقعیه و ایران مواضع اسراییل رو در فلسطین اشغالی زده... به دخترم گفتم : زینب خانم بیا ببین ایران داره اسراییل رو موشک بارون میکنه!!!باورم نمیشد از خوشحالی رو پاش بند نبود!پرچم بزرگ ایران رو برداشت و رفت تو حیاط میچرخید و میدوید بلند بلند الله اکبر و مرگ بر اسراییل و مرگ بر امریکا میگفت... راستش خیلی از بیداری سیاسی انقلابی دخترم ذوق کردم. اومد داخل خونه و شروع کرد به کشیدن نقاشیِ پرچم امریکا و اسراییل و چسبوند به زیر کفشهاش... میگفت میخوام اینقد محکم قدم بردارم که امریکا و اسراییل له بشن زیر پاهام. یه نقاشی پرچم امریکا و اسراییل هم کشید و جلو در اتاقش چسبوند و گفت: مامان هر وقت میاین اتاقم امریکا و اسراییل رو له کنین! ازم میپرسید:مامان؟!زدیم اسراییل رو نابود کردیم،دیگه اسراییل له شده؟! مامان یعنی دیگه امام زمان میاد؟؟ بهش گفتم: نمیدونم... هیچ کس نمیدونه کی امام زمان(عج) میاد... در جوابم گفت: ولی من مطمئنم میاد...من دعا میکنم هر چی زودتر امام زمان بیاد😭 صبح که خواست بره مدرسه، این شکلات ها رو دادم دستش که ببره بین دوستهاش پخش کنه... طبق معمول این چند روز چفیه عربی ش رو انداخت روی دوشش و کفش هایی که حالا تهشو پرچم اسراییل و امریکا چسبونده بود پوشید و با قدم هایی محکم و با خوشحالی راهی مدرسه شد تا بره و با رفیقاش این شادی رو شریک بشه 🥺😍 پ.ن:بهش میگم: چرا اینقدر پرچم ها رو نامرتب کشیدی؟! میگه: مامان عمدا کشیدم.اخه امریکا و اسراییل نابود میشن ارزشی ندارن باید همینجوری بکشم چون در حال نابودی ان😂 @madaranemeidan
برگ های جدید در راهند... پسر هفت ساله م گفت: مامان چقدر آدم خوبا شهید میشن...تموم میشن که!😥 منم گفتم:بیا تا بهت بگم... گیاه پتوسی که داشتیم، اوردم و براش مثال قلمه رو زدم. یه برش از گیاه زدم و گفتم بنظرت اگه اینو جدا کنم، گیاه میمیره و ازبین میره؟! ببین گیاه اصلی چه ریشه های زیادی داره... اصلا هیچی نمیشه که هیچ،حتی براش خوب هم هست... چون بجاش چند تا برگ تازه درمیاد... این ساقه و برگ جدا رو هم بزاری توی آب ریشه میده،رشد میکنه و خودش میشه شبیه این گیاه اصلی... این کار رو میگن قلمه زدن. شهید هم همینجوریه... کشور و انقلاب ما با شهید شدن آدما ازبین نمیره که هیچ، قوی تر هم میشه... شهید هم مثل همون برگ جداست، از بین نمیره اتفاقا بیشتر رشد میکنه و زیاد تر میشه... چشماش برق زد،خندید و گفت: آهان سریع برگ جدا شده رو ازم گرفت تا بزاره توی آب... @madaranemeidan
موشک های پرماجرا روز شهادت سید حسن نصرالله،قصد داشتم پسرم رو با چفیه بفرستم مدرسه...ولی یادم رفت.🤦‍♀ گفتم حیف یک فرصت خوب رو از دست دادم... اینجوری دوستاش میپرسیدن و پسرم توضیح میداد که باعث افزایش آگاهی بود بین بچه ها به زبون خودشون 👌 بعد وعده صادق2 و شادمانی همه مون😍 صبح که بیدار شدم داشتم به بچه ها صبحانه میدادم که توی ذهنم یه ایده جرقه زد. صبحانه ی پسر کوچیکه رو سپردم به پسر بزرگه و سریع مقوا و چسب رو اوردم و طرح موشک رو دراوردم. پسرم پرسید: این موشکا چیه؟! گفتم:اینا رو با شکلات ببر مدرسه... صبحانه بخورین بیاین کمک؟؟ همه رو داخل ظرف دربدار که روی دربِ ظرف یک پرچم بزرگ فلسطین چسبانده بودم،گذاشتم که کلاس اولیِ مامان، راحت بتونه ببره. با پسرم تمرین میکردم که وقتی خانم معلم گفت چیه چی میگی؟؟؟ گفت: میگم چون ایران موشک زده به اسرائیل.چون اونا سید حسن نصرالله که ما دوستش داریم روشهید کردن... و بعد گفتم روی موشکها چی نوشتیم؟ گفت: مرگ بر اسرائیل گفتم: این پرچمِ روی ظرف رو هم نشون همه دوستات بده تا آشنا بشن با پرچم فلسطین... بعدشم گفتم به محض ورود معلم به کلاس این ظرف رو ببر و بهش نشون بده و اجازه بگیر که تعارف کنی. حتما خودت تعارف کنی و در آخر همتون موشکهاتونو بگیرین بالا تا خانم معلم عکس بگیره. عصر که رفتم مدرسه دنبالش دیر اومد از کلاس بیرون و دیدم ظرف موشکها دستشه و پر هست🤦‍♀ ازش گرفتم تو کیفش گذاشتم. دلیلشو که پرسیدم گفت بریم توی راه تعریف میکنم. حقیقتا فک کردم شاید خجالت کشیده به معلمش بگه چون خجالتیه... توی راه هیچی نگفت تا رسیدیم نزدیک خونه،گفت: مامان؟وقتی به خانممون گفتم، گفت: اینا برا چیه؟ منم گفتم چون دیشب موشک زدیم به اسرائیل... معلممون گفت الان وقتش نیست،زنگ دیگه پخش کن... و زنگ بعد گفت زنگ بعد و زنگ اخر گفت اخر زنگ... اخر زنگ هم همه رفتن و فقط چهارتا از دوستام بودن.فقط به اونا دادم😢 لب و لوچه ی پسرم اویزون شده بود... دلم گرفت! گفتم: دربیار ظرف رو از کیفت به بچه های توی خیابون میدیم. مدرسه دخترانه تعطیل شده بود و تعدادی از والدین یادشون رفته بود بیان دنبال بچه هاشون😁 به اونها تعارف کرد.بعضی ها برداشتن بعضیها هم نه🤷‍♀ گفتم بدو برو اونور سمت کوچه دوتا خانم با بچه هاشونن.رفت اما نه مادرها و نه دخترها برنداشتن و چهره پسرم شد😔 تا نگاه کردم دیدم مغازه سر خیابون بازه😍 گفتم بریم به حاج آقا تعارف کنیم. به حاج آقاهه گفتیم برای نوه هاتون بردارین اخر هفته س میان خونتون 😍 حاج اقا دوتا برداشت و کلی تعریف و تمجید کرد و دوتا صلوات برا امام زمان فرستاد و پسرم😁😍شد. و بعد راهی خونه شدیم. قرار شد شب بریم پیاده روی و چندتای مونده رو تعارف کنیم که نشد... اما قرارشد پسرم شنبه برای دوستاش ببره و زنگ تفریح بهشون بده و باهاشون دررابطه با وقایع اخیر صحبت کنه...که آدم بدها کی هستن؟! چیکار میکنن؟!ما باید چیکار کنیم؟! ایران چقدر قوی هست؟! اونا نمیتونن بجنگن با ایران چون ضعیفن و... الان دارم فکر میکنم به تفاوت رفتار حاج اقا با اون دوتا خانم که حتی نگاه نکردن ببینن تو ظرف چیه!! بنظر من رفتار حاج اقا هم نوعی جهاده☺️ حالا ما در کدوم دسته ایم؟ مثل حاج اقاییم یا دوتا خانم؟🧐 @madaranemeidan
نمیتونم بی تفاوت باشم... نزدیک به سالگرد طوفان الاقصی بود که دوباره صهیونیست ها شروع کردن به وحشیگری... این بار با حمله به لبنان!😔 نمیتونستم بی تفاوت باشم! جمعه 6 مهر خواهرشوهرم بمناسبت سالگرد فوت مادرشوهرش روضه ای گرفته بود و اکثر اقوام هم دعوت داشتن. توی ذهنم جرقه ای زده شد. کاش میشد چند دقیقه ای قبل از اومدن مداح کمی راجع به احوال این روزهای لبنان صحبت کرد... از اون جایی که از دوستام یاد گرفته بودم که بحث رو با یه ورود جذاب شروع کنیم تا مخاطب بهتر ارتباط برقرار کنه، پس قبلش گشتم تا چالش خوبی پیدا کنم... وسایل مورد نیاز رو جمع و جور کردم و راهی روضه شدم. دعا و توسلات خونده شد، حالا وقتش بود! دلم مثل سیر و سرکه میجوشید! اگر خوب از آب در نمیامد! اگر مسخره ام میکردن! اگر سرزنشم میکردن! همه ی این ها وسوسه ام میکرد که بشین سرجات! چرا خودتو اذیت میکنی و به خودت فشار و استرس وارد میکنی! اما گوشه ی دیگه از ذهنم غوغای دیگه ای برپا بود! فکر اینکه برادران و خواهران سنی و شیعه ی ما در منطقه دارن پرپر میشن،جون میدن، اما من به فکر حرف و حدیث مردمم...من به فکر این هستم که نکنه استرس بهم وارد بشه🥺😔 استرس و حرف و سرزنش مردم فدای خون شهیدان و دل بیقرار خانواده هاشون... پس یا علی گفتم و بلند شدم. از میزبان و بزرگان مجلس اجازه گرفتم و با لبخند شروع کردم. چند دقیقه ای کوتاه از برکات روضه های خانگی در زندگی هامون گفتم و چگونگی پربار شدن روضه ها؛ بوسیله ی گفتگو، پخش مستند، بازگویی و تحلیل مسائل روز دنیا و نقش ما در اونجا... بعد رفتم سراغ چالش و بحث اصلی یعنی مسئله لبنان و غزه و مبارزه ی با جبهه ی کفر یعنی اسرائیل... الحمدلله خیلی خوب بود😍 همه ی مخاطبان با دقت گوش میدادن و گاهی با لبخند گرم یا تکان دادن سر، تایید میکردن... بعد از اتمام، همه تشکر کردن و صلوات فرستادن... در آخر متوجه شدم که یکی از اقوام میخواسته اعتراض کنه ولی به حرمت جلسه چیزی نگفته... خدا رو شکر کردم که همه چی ختم به خیر شد! @madaranemeidan
گوش به فرمان ولی حالا وقتش بود که مثنی و فرادی کار جهادی کنیم. نباید امر ولی روی زمین بمونه. ما قراره تمرین سمعا و طاعتا کنیم برای زمان ظهور... با جوانه مون دست به کار شدیم. برنامه ریزی و تقسیم وظایف کردیم و بساط مون رو بردیم امامزاده شعیب(ع)... برای بچه ها برنامه ی کاردستی و بازی پرتاب موشک برقرار شد. با زبانِ بازی و قصه مفاهیمی به بچه ها انتقال داده میشد. مفاهیمی از جمله این که ما با کشورهای مسلمون مثل سوریه، یمن، لبنان و فلسطین باهم متحد هستیم برای از بین بردن اسرائیل... حالا هرکدوم از شما بچه ها انتخاب کنین که از کدوم کشور میخواین موشک تون رو پرتاب کنین، بعد مسیر پرتاب موشک تونو رد یابی کنین رو هدف (با کشیدن خطوطی روی نقشه از کشور انتخابی تا اسرائیل) و پرتاب🚀 کمی اونطرف تر فضای صمیمی و دنجی رو برپا کردیم برای گفتگو با مادران با طعم چایی و شکلات☕️🍫 گفتگو با چالش شهین خانم و مهین خانم شروع میشد و به اوضاع این روزهای منطقه و نقش ما و کشورمون توی این عرصه ختم میشد. باشد که همه رستگار شویم. @madaranemeidan